فرد (اسم)
man, odd, roll, list, individual, man jack
نفر (اسم)
man, person, soldier, man jack
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
Man - jack /ˈm�nˌdʒ�k/ ( n - informal, in the phrases every man jack, no man jack ) – meaning: a single individual.
فرد؛ یک تَن؛ یک شخص؛ کس؛ نفر؛ بشر
Example 1: 👇
No man Jack of them came to help.
... [مشاهده متن کامل]
هیچکس از آنها برای کمک نیامد.
Example 2: 👇
When the captain offered a free round of grog to the crew, every man Jack of them lined up for a cupful.
وقتی کاپیتان یک دور رایگان عرق مخلوط با آب را به خدمه پیشنهاد کرد، هر یک از آنها برای یک جامِ سر پر صف کشیدند.
Example 3: 👇
In a few minutes every man Jack was off to the bathing establishment.
بعد از چند دقیقه تک تکِ آنها به محل استحمام رفتند.
Example 4: 👇
This comes from an old Irish story about a man Jack who was very stingy.
این مطلب برگرفته از یک داستان قدیمی ایرلندی در مورد فردی است که خسیس بود.
Example 5: 👇
MENTOR: Is the store in trouble again?
ABE: Yes, Berry’s drunk all the whiskey we ought to have sold, and we're going to have to shut up any day now. I guess I'm my father's own son, all right. Give me a city job and I'll fail at it.
MENTOR: You haven't been a failure here, Abe. There isn't a man - jack in this community that isn't fond of you and anxious to help you get ahead.
* Abe Lincoln in Illinois - a play by Robert E. Sherwood
مربی: فروشگاه دوباره دچار مشکل شده؟
اَبه ( آبراهام لینکلن ) : بله، بَری تمام ویسکی هایی که باید می فروختیم رو نوشیده و ما هر لحظه ممکنه مجبور به بستن مغازه بشیم. حدس می زنم من پسر خود پدرم هستم ( حلال زاده ام ) ، خیلی خوب. به من یک کار شهری بدید ببینید چطور شکست می خورم ( گند می زنم یا خراب می کنم ) .
مربی: تو در این کار شکست نخوردی، آبه. هیچ کس در این جامعه وجود نداره که تو رو دوست نداشته باشه و مشتاق کمک به تو برای پیشرفت نباشه.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #آبراهام لینکن در ایلینوی، # اثر رابرت شِروود
فرد؛ یک تَن؛ یک شخص؛ کس؛ نفر؛ بشر
... [مشاهده متن کامل]
هیچکس از آنها برای کمک نیامد.
وقتی کاپیتان یک دور رایگان عرق مخلوط با آب را به خدمه پیشنهاد کرد، هر یک از آنها برای یک جامِ سر پر صف کشیدند.
بعد از چند دقیقه تک تکِ آنها به محل استحمام رفتند.
این مطلب برگرفته از یک داستان قدیمی ایرلندی در مورد فردی است که خسیس بود.
مربی: فروشگاه دوباره دچار مشکل شده؟
اَبه ( آبراهام لینکلن ) : بله، بَری تمام ویسکی هایی که باید می فروختیم رو نوشیده و ما هر لحظه ممکنه مجبور به بستن مغازه بشیم. حدس می زنم من پسر خود پدرم هستم ( حلال زاده ام ) ، خیلی خوب. به من یک کار شهری بدید ببینید چطور شکست می خورم ( گند می زنم یا خراب می کنم ) .
مربی: تو در این کار شکست نخوردی، آبه. هیچ کس در این جامعه وجود نداره که تو رو دوست نداشته باشه و مشتاق کمک به تو برای پیشرفت نباشه.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #آبراهام لینکن در ایلینوی، # اثر رابرت شِروود
