• : تعریف: a male employee, aide, or assistant who faithfully attends to a variety of tasks.
جمله های نمونه
1. Man Friday For two years I never went anywhere without my gun.
[ترجمه گوگل]مرد جمعه به مدت دو سال هیچ جا بدون اسلحه نرفتم [ترجمه ترگمان]برای دو سال، من بدون تفنگم هیچ جا نرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He is the man Friday of police.
[ترجمه گوگل]او مرد جمعه پلیس است [ترجمه ترگمان]او همان مرد روز جمعه پلیس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Now he was his valet, his dog, his man Friday.
[ترجمه گوگل]حالا او پیشخدمت، سگش، جمعه مردش بود [ترجمه ترگمان]حالا او خدمتکار او، سگش، جمعه او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It is bridge ligament, man Friday.
[ترجمه گوگل]این رباط پل است، مرد جمعه [ترجمه ترگمان]آن رباط پل است، مرد جمعه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is the man Friday of teachers.
[ترجمه گوگل]او مرد جمعه معلمان است [ترجمه ترگمان]او همان مرد روز جمعه معلمان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is really a sort of man Friday to the director of the company.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک جور مرد جمعه برای مدیر شرکت است [ترجمه ترگمان]او در واقع یک روز جمعه برای مدیر شرکت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• devoted male employee, man who is a personal assistant to someone and who does general office work, trustworthy and efficient male worker who attends faithfully to a diversity of tasks (informal)