man friday

/ˈmænˈfraɪdi//mænˈfraɪdi/

رجوع شود به: friday، کمک با ارزش، مستخدم یا یار خیلی مفید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a male employee, aide, or assistant who faithfully attends to a variety of tasks.

جمله های نمونه

1. Man Friday For two years I never went anywhere without my gun.
[ترجمه گوگل]مرد جمعه به مدت دو سال هیچ جا بدون اسلحه نرفتم
[ترجمه ترگمان]برای دو سال، من بدون تفنگم هیچ جا نرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is the man Friday of police.
[ترجمه گوگل]او مرد جمعه پلیس است
[ترجمه ترگمان]او همان مرد روز جمعه پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now he was his valet, his dog, his man Friday.
[ترجمه گوگل]حالا او پیشخدمت، سگش، جمعه مردش بود
[ترجمه ترگمان]حالا او خدمتکار او، سگش، جمعه او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is bridge ligament, man Friday.
[ترجمه گوگل]این رباط پل است، مرد جمعه
[ترجمه ترگمان]آن رباط پل است، مرد جمعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is the man Friday of teachers.
[ترجمه گوگل]او مرد جمعه معلمان است
[ترجمه ترگمان]او همان مرد روز جمعه معلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is really a sort of man Friday to the director of the company.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک جور مرد جمعه برای مدیر شرکت است
[ترجمه ترگمان]او در واقع یک روز جمعه برای مدیر شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• devoted male employee, man who is a personal assistant to someone and who does general office work, trustworthy and efficient male worker who attends faithfully to a diversity of tasks (informal)

پیشنهاد کاربران

بپرس