maltreat

/ˌmælˈtriːt//ˌmælˈtriːt/

معنی: بدرفتاری کردن، بدکار کردن
معانی دیگر: بد رفتاری کردن (با)، سورفتار از خود نشان دادن، خشونت از خود نشان دادن (mistreat هم می گویند)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: maltreats, maltreating, maltreated
مشتقات: maltreater (n.), maltreatment (n.)
• : تعریف: to treat badly, esp. with physical abuse.
مترادف: abuse, mistreat, misuse
مشابه: batter, disrespect, injure, manhandle, molest, persecute, punish, shaft, torture, wrong

- Severe bruising on his arms and legs suggested that the prisoner had been maltreated.
[ترجمه گوگل] کبودی شدید روی دست‌ها و پاهای او حاکی از بدرفتاری با زندانی بود
[ترجمه ترگمان] زخم های عمیقی روی دست ها و پاهایش نشان می داد که این زندانی با او بدرفتاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He had been badly maltreated as a child.
[ترجمه گوگل]او در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]او به اندازه یک بچه بدرفتاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He said that he was not tortured or maltreated during his detention.
[ترجمه گوگل]او گفت که در دوران بازداشت مورد شکنجه و بدرفتاری قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]او گفت که در طول بازداشت او شکنجه یا آزار نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Officers were accused of maltreating prisoners.
[ترجمه گوگل]افسران متهم به بدرفتاری با زندانیان شدند
[ترجمه ترگمان]افسران متهم به maltreating زندانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Several of the prisoners had been maltreated.
[ترجمه گوگل]با چند تن از زندانیان بدرفتاری شده بود
[ترجمه ترگمان]چند نفر از اسیران با او بدرفتاری کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were severely maltreated, and were only released after the intervention of the International Committee of the Red Cross.
[ترجمه گوگل]آنها به شدت مورد بدرفتاری قرار گرفتند و تنها پس از مداخله کمیته بین المللی صلیب سرخ آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت آزار داده شدند و تنها پس از مداخله کمیته بین المللی صلیب سرخ آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He knew that Keith was a bully, occasionally maltreated his wife, and owed Dempster Lumsden a considerable amount of money.
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که کیت یک قلدر است، گهگاه با همسرش بدرفتاری می‌کند و مبلغ قابل‌توجهی به دمپستر لومزدن بدهکار است
[ترجمه ترگمان]او می دانست که کیث یک گردن کلفت بود و گاهی با همسرش بدرفتاری می کرد و خانم دمستر مقدار قابل توجهی از پول را به خانم دمستر بدهکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The animals were seriously maltreated.
[ترجمه گوگل]حیوانات مورد بدرفتاری جدی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]حیوانات به شدت آزار و آزار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Xiongnu people didn't maltreat Zhongyuan people, let alone killed them for sacrifice.
[ترجمه گوگل]مردم شیونگنو با مردم ژونگ یوان بدرفتاری نکردند، چه رسد به کشتن آنها برای قربانی کردن
[ترجمه ترگمان]مردم Xiongnu مردم را به قتل رساندند، چه رسد به این که آن ها را برای قربانی کردن بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is forbidden to discriminate against, insult, maltreat or desert mental patients.
[ترجمه گوگل]تبعیض، توهین، بدرفتاری یا کویر کردن بیماران روانی ممنوع است
[ترجمه ترگمان]تبعیض قائل شدن در برابر توهین و توهین به بیماران روانی یا صحرا ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People living in this world, don't maltreat yourself, so I make the commonly used to jog his memory.
[ترجمه گوگل]مردمی که در این دنیا زندگی می کنند، با خود بدرفتاری نکنید، بنابراین من معمولاً برای دویدن حافظه او استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]مردمی که در این دنیا زندگی می کنند، خود را خسته نمی کنند، بنابراین من معمولا عادت دارم که حافظه او را کنترل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Maltreat what, don't also maltreat oneself.
[ترجمه گوگل]بدرفتاری با چه، به خود بدرفتاری نکن
[ترجمه ترگمان]maltreat چی، خودت را سرزنش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To be rough or brutal with; maltreat.
[ترجمه گوگل]خشن بودن یا خشن بودن با بدرفتاری
[ترجمه ترگمان]خشن بودن یا خشن بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Only very mean persons maltreat children.
[ترجمه گوگل]فقط افراد بسیار پست با کودکان بدرفتاری می کنند
[ترجمه ترگمان]فقط اشخاصی هستند که بچه maltreat هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the counts against her is that she has maltreated her children.
[ترجمه گوگل]یکی از اتهاماتی که علیه او وجود دارد این است که با فرزندانش بدرفتاری کرده است
[ترجمه ترگمان]یکی از موارد علیه او این است که او با بچه هایش بدرفتاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدرفتاری کردن (فعل)
mistreat, ill-treat, manhandle, maltreat, misbehave

بد کار کردن (فعل)
maltreat

انگلیسی به انگلیسی

• mistreat, abuse, treat poorly
if people or animals are maltreated, they are treated badly.

پیشنهاد کاربران

to treat someone cruelly or violently
با کسی با بی رحمی و خشونت رفتار کردن
He had been badly maltreated as a child
Synonyms
abuse
ill - treat
mistreat
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/maltreat
بدرفتاری کردن
رفتار ظالمانه، بد، بی رحمانه، با خشونت ( فرد/ حیوان )
سوء استفاده کردن
بد رفتاری کردن
– The animals were seriously maltreated
– He had been badly maltreated as a child
– Officers were accused of maltreating prisoners

بپرس