malnourished

/mælˈnɜːˌrɪʃt//ˌmælˈnʌrɪʃt/

معنی: دچار سوء تغذیه، بد تغذیه شده
معانی دیگر: بدخورا، بدخوراک، بدپرورد، دچار گنده خوری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: poorly or improperly nourished.

جمله های نمونه

1. malnourished children with distended bellies
کودکان دچار سو تغذیه با شکم های بیرون زده

2. the children were pale and malnourished
بچه ها رنگ پریده و دچار سو تغذیه بودند.

3. Tired, malnourished people are prone to infection.
[ترجمه گوگل]افراد خسته و سوء تغذیه مستعد ابتلا به عفونت هستند
[ترجمه ترگمان]افراد خسته، مبتلا به سو تغذیه مستعد عفونت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. About thirty percent of the country's children were malnourished.
[ترجمه شان] نزدیک به 30 درصد ار کودکان این کشور، دچار سوءتغذیه بودند.
|
[ترجمه گوگل]حدود سی درصد از کودکان کشور دچار سوء تغذیه بودند
[ترجمه ترگمان]حدود سی درصد از کودکان کشور دچار سو تغذیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Malnourished children are more likely to succumb to infections.
[ترجمه گوگل]کودکانی که سوءتغذیه دارند بیشتر در معرض عفونت قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد کودکان مبتلا به عفونت در معرض عفونت قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was too weak and malnourished to eat.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد ضعیف و سوء تغذیه بود که نمی توانست غذا بخورد
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد ضعیف بود و دچار سو تغذیه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Malnourished anorexic patients are more prone to side-effects and less responsive to medication than are other patients with depression.
[ترجمه گوگل]بیماران بی اشتهایی دچار سوءتغذیه بیشتر از سایر بیماران مبتلا به افسردگی مستعد عوارض جانبی هستند و کمتر به دارو پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]بیماران anorexic anorexic بیشتر در معرض عوارض جانبی هستند و نسبت به دیگر بیماران مبتلا به افسردگی کم تر واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Food packets were given to malnourished patients.
[ترجمه گوگل]بسته های غذایی به بیماران سوء تغذیه داده شد
[ترجمه ترگمان]بسته های غذا به بیماران دچار سو تغذیه داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most are malnourished, only saved from starvation by water and food provided enroute by the Red Cross.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها دچار سوءتغذیه هستند و فقط با آب و غذای ارائه شده توسط صلیب سرخ از گرسنگی نجات می یابند
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها دچار سو تغذیه هستند و تنها با آب و غذا از طریق صلیب سرخ نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the road the Church looked diseased, scaly, malnourished.
[ترجمه گوگل]از جاده، کلیسا بیمار، پوسته پوسته، سوء تغذیه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کلیسا از جاده بیمار و scaly و سو تغذیه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. True, the child was malnourished but that could not explain certain findings in relation to the CS, namely engorged neck eins. massie cardiomegaly, muffled heart sounds and pulsus paradoxus.
[ترجمه گوگل]درست است، کودک سوءتغذیه داشت، اما این نمی‌توانست یافته‌های خاصی را در رابطه با CS، یعنی عدسی‌های گردن غوطه‌ور توضیح دهد ماسی کاردیومگالی، صداهای خفه شده قلب و پارادوکس پالس
[ترجمه ترگمان]درست است که کودک دچار سو تغذیه شد، اما نتوانست یافته های خاصی را در رابطه با CS، به نام engorged eins توضیح دهد massie cardiomegaly، صدای خفه قلب و pulsus paradoxus
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And, noting that many mothers are also malnourished, he said the humanitarian cost is enormous.
[ترجمه گوگل]و با اشاره به اینکه بسیاری از مادران نیز دچار سوءتغذیه هستند، هزینه های بشردوستانه آن بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]و با اشاره به اینکه بسیاری از مادران دچار سوتغذیه شده اند، او گفت که هزینه بشر دوستانه بسیار زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other outsiders – the poor, malnourished students who wear tattered clothes to school, or the ones with physical disabilities – they get verbally harassed too.
[ترجمه گوگل]سایر افراد خارجی - دانش‌آموزان فقیر و بدغذایی که لباس‌های پاره‌شده به مدرسه می‌پوشند، یا آنهایی که ناتوانی جسمی دارند - مورد آزار و اذیت کلامی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]بقیه خارجی ها - دانش آموزانی که مبتلا به سو تغذیه هستند که لباس های پاره به مدرسه می پوشند، یا آن هایی که دارای معلولیت های جسمی هستند - به طور شفاهی اذیت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Patients with analbuminemia are not malnourished andwith simple malnutrition are rarely hypoalbuminemic.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به آنالبومینمی دچار سوءتغذیه نیستند و با سوء تغذیه ساده به ندرت هیپوآلبومینمی دارند
[ترجمه ترگمان]بیماران مبتلا به analbuminemia دچار سو تغذیه نمی شوند و سو تغذیه ساده به ندرت اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دچار سوء تغذیه (صفت)
malnourished, undernourished

بد تغذیه شده (صفت)
malnourished, undernourished

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from a lack of proper nutrition, underfed, poorly nourished
if someone is malnourished, they are physically weak because they have not eaten enough food of the right kind.

پیشنهاد کاربران

دچار سوء تغذیه
مثال:
malnourished children with distended bellies
بچه های دچار سوء تغذیه با شکم های بادکرده و متورم.
سوء تغذیه
دچار سوه تغذیه

بپرس