mallet

/ˈmælət//ˈmælɪt/

معنی: گرز، چکش، پتک، چوگان، چکش چوبی، کلوخ کوب، کوبیدن، چکش زدن، زدن
معانی دیگر: کوبین، (در بازی croquet) چوگان چوبی (که سرآن چکش مانند است)، (در چوگان بازی) چوگان، کلو  کوب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hammer, usu. wooden, with a short handle and a large cylindrical head, mainly used to drive a chisel or wedge, or to flatten something without damaging its surface.

(2) تعریف: a similar implement with a long handle, used to drive a ball in croquet or polo.
مشابه: hammer

(3) تعریف: a light hammer with a round head, used to strike notes on a musical instrument such as a xylophone.
مشابه: hammer

جمله های نمونه

1. He hits the bull with the iron mallet and the bull bellows.
[ترجمه گوگل]او با پتک آهنی و دم گاو نر به گاو می زند
[ترجمه ترگمان]با چکش آهنین و نعره گاو نر به گاو نر می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mallet whacked into the wooden ball, and the women laughed as the men groaned.
[ترجمه گوگل]پتک به توپ چوبی برخورد کرد و زنان در حالی که مردان ناله می کردند می خندیدند
[ترجمه ترگمان]چکش به توپ چوبی کوبیده شد و زن ها همچنان که مردان ناله می کردند، خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The skull smashed, apparently by a heavy mallet which Lorrimer had been examining.
[ترجمه گوگل]ظاهراً توسط یک پتک سنگین که لوریمر در حال بررسی بود، جمجمه شکسته شد
[ترجمه ترگمان]جمجمه ظاهرا با چکش سنگینی که به دقت بررسی شده بود خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Use a mallet to hammer in the tent pegs.
[ترجمه گوگل]برای کوبیدن میخ های چادر از پتک استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از چکش برای چکش در گیره چادر استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Judge Mallet wisely decided to postpone his ruling until September 13 in order to give himself time to deliberate on the matter.
[ترجمه گوگل]قاضی مالت عاقلانه تصمیم گرفت حکم خود را تا 13 سپتامبر به تعویق بیندازد تا به خود فرصت دهد تا در مورد این موضوع مشورت کند
[ترجمه ترگمان]قاضی Mallet خردمندانه تصمیم گرفت تا حکم خود را تا ۱۳ سپتامبر به تعویق بیاندازد تا بتواند در مورد این موضوع تامل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those boys have been playing with a short mallet since they were two.
[ترجمه گوگل]آن پسرها از دو سالگی با پتک کوتاه بازی می کردند
[ترجمه ترگمان]اون پسرا از وقتی دوتا بودن با یه چکش کوتاه بازی میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With a heavy swing of the mallet, he drove the post into the ground.
[ترجمه گوگل]با تاب سنگین پتک، پست را به داخل زمین راند
[ترجمه ترگمان]با یک تاب سنگین چوب، پست را به زمین رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police sent in the mallet to see if the stains on it are human blood.
[ترجمه گوگل]پلیس پتک را فرستاد تا ببیند آیا لکه های روی آن خون انسان است یا خیر
[ترجمه ترگمان]پلیس تیشه را فرستاد تا ببیند آیا لکه های روی آن خون انسان هستند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The player, equipped with a small mallet, attempted to whack each mole as it appeared.
[ترجمه گوگل]بازیکن، مجهز به یک پتک کوچک، سعی کرد هر خال را همانطور که ظاهر می شد بکوبد
[ترجمه ترگمان]بازیکن که مجهز به چکش کوچک بود سعی کرد هر خال گوشتی را که ظاهر شده بود با ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From outside came another quick whack of the mallet.
[ترجمه گوگل]از بیرون ضربه سریع دیگری به پتک آمد
[ترجمه ترگمان]از بیرون صدای یک مشت چکش به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Change into a skateboard, broom, mallet, cannon, flyswatter, propeller beanie and a cloud.
[ترجمه گوگل]به اسکیت بورد، جارو، پتک، توپ، فلایس واتر، پروانه بانی و ابر تبدیل شوید
[ترجمه ترگمان]با تخته اسکیت و چوب و توپ و flyswatter و propeller و یک ابر تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When thrusting with the mallet, press the head with the finger, then thrust forward.
[ترجمه گوگل]هنگام فشار دادن با چکش، سر را با انگشت فشار دهید، سپس به جلو فشار دهید
[ترجمه ترگمان]وقتی با پتک به آن ضربه می زند، سر را با انگشتش فشار می دهد، بعد به جلو پرتاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Drop that mallet and bring the thrill of the arcade everywhere with EA Air Hockey!
[ترجمه گوگل]آن پتک را رها کنید و با EA Air Hockey هیجان بازی را به همه جا بیاورید!
[ترجمه ترگمان]اون that رو بنداز و همه جا رو با دستگاه هاکی هاکی \"و\" هاکی \"با\" هاکی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dressed in a charcoal gray athletic outfit, Mallet wears special white cotton gloves - gloves that every visitor receives before entering the exhibit.
[ترجمه گوگل]مالت با لباس ورزشی خاکستری زغالی، دستکش‌های نخی سفید مخصوصی می‌پوشد - دستکش‌هایی که هر بازدیدکننده قبل از ورود به نمایشگاه دریافت می‌کند
[ترجمه ترگمان]ملبس به لباس ورزشی خاکستری با زغال، Mallet دستکش مخصوص پنبه می پوشند - دستکش به تن می کند که هر بازدیدکننده قبل از ورود به نمایشگاه دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He stares me down, wielding his bronze mallet, ho, chasing me off in his fierce voice.
[ترجمه گوگل]او به من خیره می شود و پتک برنزی اش را به دست می گیرد و با صدای تندش مرا تعقیب می کند
[ترجمه ترگمان]او به من خیره می شود، چکش برنزی اش را به دست دارد و با صدای خشن او مرا تعقیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرز (اسم)
club, ferule, mallet, mace, wand, maul, quarterstaff

چکش (اسم)
mallet, hammer, tup

پتک (اسم)
sledgehammer, mallet, hammer

چوگان (اسم)
bat, wicket, mallet

چکش چوبی (اسم)
mallet, maul

کلوخ کوب (اسم)
mallet, ram

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

چکش زدن (فعل)
mallet, hammer

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

انگلیسی به انگلیسی

• wooden hammer with a short handle and a long head; long-handled wooden hammer used to strike a ball in croquet or polo
a mallet is a wooden hammer with a square head.

پیشنهاد کاربران

ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

mallet ( موسیقی )
واژه مصوب: کوبک
تعریف: نوعی کوبه برای نواختن سازهای کوبه ای با دسته و سری به شکل های مختلف

بپرس