malinger

/məˈlɪŋɡər//məˈlɪŋɡə/

معنی: خود را بناخوشی زدن، تمارض کردن
معانی دیگر: (برای فرار از کار یا مسئولیت و غیره) خود را به ناخوشی زدن، بیمارنمایی کردن، تمار­ کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: malingers, malingering, malingered
مشتقات: malingerer (n.)
• : تعریف: to pretend illness or injury, esp. in order to be excused from duty or work.

- Do you think he's really sick or just malingering?
[ترجمه گوگل] آیا فکر می کنید او واقعاً بیمار است یا فقط در حال بدگویی است؟
[ترجمه ترگمان] تو فکر می کنی او واقعا مریض است یا فقط تمارض می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. And is he really ill or just malingering?
[ترجمه گوگل]و آیا او واقعاً بیمار است یا فقط در حال بدرفتاری است؟
[ترجمه ترگمان]و آیا او واقعا بیمار است یا فقط تمارض می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These people are difficult to write off as malingering employees.
[ترجمه گوگل]رد کردن این افراد به عنوان کارمندان بداخلاق کار دشواری است
[ترجمه ترگمان]نوشتن این افراد برای کارمندان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He accused Frank of malingering.
[ترجمه گوگل]او فرانک را به بدگویی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]به فرانک تمارض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm sure he's not malingering. He looked awful when I saw him last night.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او بدگویی نمی کند دیشب که دیدمش افتضاح به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که تمارض نیست دیشب که دیدمش وحشتناک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And Carter accused us of malingering.
[ترجمه گوگل]و کارتر ما را به بدگویی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]و کارتر ما را به malingering متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Oh no, he wasn't malingering.
[ترجمه گوگل]اوه نه، او بدگویی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]آه، نه، تمارض نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I malinger, making small talk.
[ترجمه گوگل]من حرف می زنم، حرف های کوچک می زنم
[ترجمه ترگمان]من تمارض کردم و گپ زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some lies malinger, the prescription of diddle doctor goes buying herion kind material.
[ترجمه گوگل]برخی دروغ ها malinger، نسخه دکتر diddle می رود خرید هریون نوع مواد
[ترجمه ترگمان]برخی دروغ می گویند، تجویز پزشک diddle برای خرید مواد kind به فروش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was told by her doctor that she was malingering.
[ترجمه گوگل]دکترش به او گفته بود که در حال سوءمصرف است
[ترجمه ترگمان]دکترش گفته بود که she است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The report claimed that women may be more likely to malinger than men.
[ترجمه گوگل]این گزارش ادعا می‌کند که زنان ممکن است بیشتر از مردان در معرض ابتلا به بدجنسی باشند
[ترجمه ترگمان]این گزارش ادعا می کند که ممکن است زنان بیشتر از مردان عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He prescribed a painkiller and suggested she keep busy, then he shooed her away and chided her for malingering.
[ترجمه گوگل]او یک مسکن تجویز کرد و به او پیشنهاد کرد که مشغول باشد، سپس او را دور انداخت و او را به خاطر بدگویی سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او یک مسکن تجویز کرد و پیشنهاد کرد که سرش شلوغ باشد، سپس او را از اینجا راند و او را به خاطر malingering سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود را بناخوشی زدن (فعل)
malinger

تمارض کردن (فعل)
malinger

انگلیسی به انگلیسی

• one who slanders, one who makes evil and untrue statements about another
pretend illness to escape duty
if you are malingering, you are pretending to be ill in order to avoid working.

پیشنهاد کاربران

تمارض کردن. خود را به بیماری زدن
مثال:
people who had psychosomatic complaints were probably malingering
افرادی که بیماری روان تنی داشتند احتمال داشت تمارض کنند {خود را به بیماری بزنند. }
کم کاری کردن

بپرس