malfunction

/mælˈfəŋkʃn̩//ˌmælˈfʌŋkʃn̩/

معنی: سوء عمل، بدعمل کردن، بدعمل کردن
معانی دیگر: (اندام یا ماشین و غیره) درست کار نکردن، دژکاری، کژکاری، کژکنشی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: malfunctions, malfunctioning, malfunctioned
(1) تعریف: to fail to operate or function.
مشابه: act up

- Many soldiers died when their parachutes malfunctioned.
[ترجمه INFORMA] سربازان بسیاری جان سپردند زمانی که چتر نجات آنها خراب شد
|
[ترجمه عليرضا عصارزادگان] بسیاری از سربازان در اثرباز نشدن چترهای نجاتشان جان باختند
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از سربازان بر اثر خرابی چتر نجات جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از سربازان هنگامی که parachutes malfunctioned رسیدند جان خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to function or operate poorly.
مشابه: act up

- The lawnmower has been malfunctioning recently, and I need to have somebody take a look at it.
[ترجمه INFORMA] ماشین چمن زنی اخیرا عملکرد خوبی نداشته است و من نیاز دارم که کسی نگاهی به آن بیاندازد.
|
[ترجمه گوگل] ماشین چمن زنی اخیراً دچار مشکل شده است و باید از کسی بخواهم که آن را بررسی کند
[ترجمه ترگمان] ماشین چمن زنی به تازگی بد عمل کرده، و من باید کسی را داشته باشم که نگاهی به آن بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of malfunctioning.
مشابه: failure, fatigue, miscarriage

- The malfunction of the lighting system caused a delay in the performance.
[ترجمه گوگل] خرابی سیستم روشنایی باعث تاخیر در اجرا شد
[ترجمه ترگمان] نقص سیستم روشنایی باعث تاخیر در عملکرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. due to human error and not because of machine malfunction
بخاطر لغزش انسان و نه به واسطه ی بد کار کردن ماشین

2. There must have been a computer malfunction.
[ترجمه گوگل]حتما مشکل کامپیوتری بوده
[ترجمه ترگمان] حتما یه مشکل کامپیوتری پیش اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The drug caused a malfunction in the brain.
[ترجمه گوگل]این دارو باعث اختلال در عملکرد مغز شد
[ترجمه ترگمان]مواد باعث مشکل تو مغز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Results have been delayed owing to a malfunction in the computer.
[ترجمه گوگل]نتایج به دلیل نقص در رایانه به تاخیر افتاده است
[ترجمه ترگمان]نتایج به خاطر نقصی در کامپیوتر به تاخیر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Inexplicably, the usually reliable pumps started to malfunction and finally broke down.
[ترجمه گوگل]به طور غیرقابل توضیحی، پمپ های معمولاً قابل اعتماد شروع به خرابی کردند و در نهایت خراب شدند
[ترجمه ترگمان]معمولا پمپ های بنزین که معمولا قابل اعتماد هستند، شروع به عملکرد نادرست می کنند و در نهایت خراب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Investigators discovered a malfunction in the propeller pitch control and a worn part in a propeller control system on the left engine.
[ترجمه گوگل]محققان متوجه یک نقص در کنترل پیچ پروانه و یک قطعه فرسوده در سیستم کنترل پروانه در موتور سمت چپ شدند
[ترجمه ترگمان]بازرسان یک نقص عملکرد در کنترل pitch پروانه و بخش فرسوده در سیستم کنترل پروانه بر روی موتور سمت چپ را کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Fortress, N620L, suffered a gear extension malfunction during an airborne sortie and could not extend its right main wheel.
[ترجمه گوگل]Fortress، N620L، در طول یک پرواز هوایی دچار نقص در افزایش دنده شد و نتوانست چرخ اصلی سمت راست خود را گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]دژ، N۶۲۰L، در طی شبیخون به پرواز دچار شکستگی دنده شده بود و نمی توانست چرخ اصلی راست خود را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No evidence of any disconnection or malfunction of the aileron system prior to ground impact was found.
[ترجمه گوگل]هیچ شواهدی مبنی بر قطع یا خرابی سیستم هواکش قبل از برخورد با زمین یافت نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ شاهدی مبنی بر قطع ارتباط یا نقص عملکرد سیستم aileron قبل از تاثیر زمین وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Others, however, will develop a chronic and progressive malfunction of the liver that may lead to total liver failure.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی دیگر دچار نقص مزمن و پیشرونده کبد می شوند که ممکن است به نارسایی کامل کبد منجر شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی دیگر نقص مزمن و پیشرونده کبد را ایجاد خواهند کرد که ممکن است منجر به شکست کل کبد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Graves's disease is a malfunction of the body's immune system whereby antibodies mistakenly attack the thyroid gland.
[ترجمه گوگل]بیماری گریوز یک اختلال در عملکرد سیستم ایمنی بدن است که در آن آنتی بادی ها به اشتباه به غده تیروئید حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]بیماری گریوز از سیستم ایمنی بدن است که به وسیله حمله به غده تیروئید به آن حمله می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It could also cause liver and kidney malfunction and attack the central nervous system.
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند باعث اختلال در عملکرد کبد و کلیه و حمله به سیستم عصبی مرکزی شود
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند موجب نقص کبد و کلیه شود و به سیستم عصبی مرکزی حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are other dates on which systems could malfunction. Such as?
[ترجمه گوگل]تاریخ های دیگری وجود دارد که در آن سیستم ها ممکن است دچار نقص شوند مانند؟
[ترجمه ترگمان]تاریخ های دیگری نیز وجود دارند که ممکن است در آن ها عملکرد نادرست داشته باشد چه گفتی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This heat can cause certain circuit-board components to malfunction or fail altogether.
[ترجمه گوگل]این گرما می تواند باعث خرابی یا خرابی کلی برخی از اجزای برد مدار شود
[ترجمه ترگمان]این گرما می تواند منجر به نقص و یا نقص عملکرد کلی تخته مدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The malfunction of normal genes can be occasioned by the effective field influence of a chemical carcinogen located outside the cell.
[ترجمه گوگل]عملکرد نادرست ژن‌های طبیعی می‌تواند ناشی از تأثیر میدانی مؤثر یک ماده سرطان‌زای شیمیایی واقع در خارج از سلول باشد
[ترجمه ترگمان]نقص در ژن های عادی می تواند به وسیله تاثیر موثر میدان مغناطیسی یک carcinogen شیمیایی واقع در خارج از سلول به وجود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء عمل (اسم)
misdeed, malfunction

بدعمل کردن (اسم)
malfunction

بدعمل کردن (فعل)
malfunction

تخصصی

[کامپیوتر] خرابی ؛ نادرست عمل کردن ؛ سوء عمل
[برق و الکترونیک] عملکرد ناقص
[ریاضیات] بد کار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• improper functioning, failure to operate properly
function in a defective manner, fail to function properly
if a machine or a computer malfunctions, it fails to work properly. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a malfunction of the generator.

پیشنهاد کاربران

Home appliances malfunction خرابی لوازم خانگی
اختلال عملکرد ( اسم ) : وضعیتی که در آن یک عضو خاص به روش معمول کار نمی کند
خرابی
معیوب
سوءِ عملکرد
عملکرد نادرست
بد عمل کردن
نقص عملکرد، نقص کارکرد، نقص فنی
اختلال در کارکرد
Crash
Flaw
Defect
خرابی
عیب فنی
نقص فنی
( درسیستم - دستگاه - کامپیوتر - ماشین آلات - ماشین - وسایل )
از کار افتادگی
Is it a malfunction Mr. Spock ?
Negative captian . All systems are function properly.
Star Trek TOS

Despite tremendous advances in software and equipment, things can and do malfunction.
علیرغم پیشرفتهای شگرف در خصوص نرم افزار، آنها ممکن است آنطور که باید کار نکنند.
اختلال عملکرد
عمل نکردن ، صحیح و ساده ترین معنی برای درک وفراموش نشدن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس