malfeasance

/ˌmælˈfiːzəns//ˌmælˈfiːzns/

معنی: بدکاری، شرارت، بدکرداری، کار خلاف قانون
معانی دیگر: (به ویژه در مورد متصدیان امور) تخلف، اجحاف، زشت کرداری (در برابر: خطاکاری misfeasance و قصور nonfeasance)، سواستفاده از مقام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: malfeasant (adj.), malfeasant (n.)
• : تعریف: an illegal act or wrongdoing, esp. by a public official.
مشابه: abuse, misconduct

- The governor was charged with malfeasance after it was discovered that she'd spent public funds on a vacation home.
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه مشخص شد که او بودجه عمومی را برای یک خانه تعطیلات خرج کرده است، فرماندار به تخلف متهم شد
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه کشف شد که او وجوه عمومی را در یک تعطیلات هزینه کرده است، فرماندار به بزهکاری متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Several cases of malpractice and malfeasance in the financial world are currently being investigated.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر چندین مورد از تخلفات و تخلفات در دنیای مالی در حال بررسی است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر چندین پرونده فساد و بزهکاری در جهان مالی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But during the Eighties, when materialism and malfeasance predominated, the electorate suffered guilt pains.
[ترجمه AT] اما در دهه ۱۹۸۰ زمانی که ثروت اندوزی و تخلف غالب بود، رای دهندگان دچار عذاب وجدان شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]اما در طول دهه هشتاد، زمانی که مادی گرایی و بداخلاقی غالب بود، رای دهندگان از دردهای گناه رنج می بردند
[ترجمه ترگمان]اما در دوران Eighties، هنگامی که ماده گرایی و malfeasance فزونی می گرفت، حوزه انتخابیه دچار عذاب وجدان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The city government throbbed with nepotism, malfeasance and awesome abuse of public money and facilities.
[ترجمه گوگل]حکومت شهر با خویشاوندی، بدعهدی و سوء استفاده هولناک از پول و امکانات عمومی تپش داشت
[ترجمه ترگمان]دولت شهر با سو nepotism، malfeasance و سو استفاده شدید از پول و امکانات عمومی در حال تپیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Charged with malfeasance, he pleaded carelessness.
[ترجمه گوگل]او به اتهام ارتکاب تخلف، اظهار بی احتیاطی کرد
[ترجمه ترگمان]او بی اعتنا گفت: متهم به کاره ای خلاف قانون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In almost every section of his speech, malfeasance or illegal practices were mentioned.
[ترجمه گوگل]تقریباً در هر بخش از سخنان وی، به تخلفات یا اعمال غیرقانونی اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]تقریبا در هر بخش از گفتار، بزهکاری و اعمال غیر قانونی ذکر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mayor was accused of malfeasance after the audit was completed and irregularities were discovered.
[ترجمه گوگل]پس از تکمیل حسابرسی و کشف تخلفات، شهردار به تخلف متهم شد
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه حسابرسی تکمیل شده و بی نظمی ها کشف شد، شهردار به malfeasance متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mayor is condemned for the monstrous malfeasance of his administration.
[ترجمه گوگل]شهردار به دلیل بدعهدی هیولا آمیز مدیریت خود محکوم می شود
[ترجمه ترگمان]شهردار به جرم زشتی حکومت خود محکوم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Illegal doping in sports and malfeasance on Wall Street are running scandals in the United States.
[ترجمه گوگل]دوپینگ غیرقانونی در ورزش و تخلفات در وال استریت رسوایی در ایالات متحده ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]دوپینگ غیر قانونی در ورزش و malfeasance در وال استریت در حال اجرای رسوایی ها در آمریکا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cities and countryside have been wracked by thousands of small protests over the past years as malfeasance has grown to record levels.
[ترجمه گوگل]شهرها و حومه شهرها توسط هزاران تظاهرات کوچک در طول سال های گذشته آسیب دیده اند، زیرا تخلفات به سطوح بی سابقه ای رسیده است
[ترجمه ترگمان]شهرها و نواحی حومه ای توسط هزاران اعتراض کوچک در طول سالیان گذشته ویران شده اند، چرا که بزهکاری در سطوح مختلف رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When low performance leads to an organizational crisis, rumors of executive malfeasance spread like wildfire among rank-and-file members.
[ترجمه گوگل]هنگامی که عملکرد پایین منجر به بحران سازمانی می شود، شایعات مربوط به تخلفات اجرایی مانند آتش در میان اعضای درجه یک پخش می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که عملکرد پایین منجر به بحران سازمانی می شود، شایعات of اجرایی مانند آتش سوزی در میان اعضای رده و رتبه پخش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. EXAMPLE: When the theft of municipal funds by the city's mayor was discovered, he was arrested and charged with malfeasance.
[ترجمه گوگل]مثال: با کشف سرقت وجوه شهرداری توسط شهردار این شهر، وی دستگیر و به جرم خلاف قانون متهم شد
[ترجمه ترگمان]مثال: هنگامی که سرقت بودجه شهرداری توسط شهردار شهر کشف شد، او دستگیر و به بزهکاری متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the theft of municipal funds by the city's mayor was discovered, he was arrested and charged with malfeasance.
[ترجمه گوگل]با کشف سرقت وجوه شهرداری توسط شهردار این شهر، وی دستگیر و متهم به تخلفات قانونی شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سرقت بودجه شهرداری توسط شهردار شهر کشف شد، او دستگیر و به بزهکاری متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The international anti - corruption pact prescribes that the scope of bribe is the malfeasance good.
[ترجمه گوگل]پیمان بین‌المللی مبارزه با فساد مقرر می‌دارد که دامنه رشوه، بدعهدی است
[ترجمه ترگمان]پیمان بین المللی مبارزه با فساد در نظر گرفته است که دامنه رشوه، malfeasance است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. None is in as bad a condition as Greece and none has shown the same malfeasance.
[ترجمه گوگل]هیچکدام به اندازه یونان در وضعیت بدی قرار ندارند و هیچکدام همان تخلف را نشان نداده اند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از اینها به اندازه یونان بد نیست و هیچ کدام از آن ها نیز خلاف قانون را نشان نداده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدکاری (اسم)
crime, felony, malfeasance

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

بدکرداری (اسم)
depravity, misdeed, malfeasance

کار خلاف قانون (اسم)
malfeasance

تخصصی

[حقوق] بزهکاری، تخلف از قانون، سوء رفتار، تخلف اداری

انگلیسی به انگلیسی

• (law) wrongdoing, trespass (especially by a public official)

پیشنهاد کاربران

[سیاسی] اتهام، ادعایی مبنی بر اینکه کسی مرتکب تخلف شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : malfeasance / malfeasant
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس