malevolent

/məˈlevələnt//məˈlevəlnt/

معنی: بد نهاد، نحس، بدخواه
معانی دیگر: بدجنس، بدسگال، دیوسیرت، دارای سونیت، نابکار، بدخواهانه، بدسگالانه، دیوسیرتانه، درموردستاره بخت نحس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: malevolently (adv.)
• : تعریف: wishing or doing evil to others; ill-willed; malicious.
متضاد: benevolent
مشابه: catty, destructive, evil, malicious, malign, malignant, miscreant, spiteful, vicious

- The spirits haunting this house are mischievous but not malevolent.
[ترجمه sara] ارواحی که این خانه را تسخیر کرده اند خبیث هستند اما بدجنس نیستند.
|
[ترجمه گوگل] ارواح موجود در این خانه شیطان هستند اما بدخواه نیستند
[ترجمه ترگمان] ارواح در این خانه آزار دهنده هستند اما شرور و شرور نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since my promotion, the administrative assistant looks at me with a malevolent glare.
[ترجمه گوگل] از زمان ترفیع من، معاون اداری با نگاهی بدخواهانه به من نگاه می کند
[ترجمه ترگمان] از وقتی که ترفیع گرفتم، دستیار اداری با یک نگاه شریرانه به من نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a malevolent lie
دروغ نابکارانه

2. a malevolent old woman
پیرزن دیوسیرت

3. The central character is a malevolent witch out for revenge.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی یک جادوگر بدخواه است که برای انتقام می آید
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی، یه جادوگر بد برای انتقام گرفتنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her stare was malevolent, her mouth a thin line.
[ترجمه گوگل]نگاهش بدخواهانه بود، دهانش خط باریکی داشت
[ترجمه ترگمان]نگاهش حاکی از malevolent بود و دهانش یک خط نازک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must thwart his malevolent schemes.
[ترجمه گوگل]ما باید نقشه های بدخواهانه او را خنثی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید برنامه های شیطانی اون رو خنثی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gave her a dark, malevolent look.
[ترجمه Migody] مرد به زن نگاهی تلخ و بدخواهانه انداخت.
|
[ترجمه گوگل]نگاهی تاریک و بدخواهانه به او انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاه dark و malevolent به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Classic gothic tale complete with governess heroine, malevolent atmosphere, and forbidding mansion.
[ترجمه گوگل]داستان کلاسیک گوتیک با قهرمان زن حاکم، فضای بدخواهانه، و عمارت ممنوعه
[ترجمه ترگمان]داستان سبک گوتیک کامل با قهرمان governess، محیط malevolent، و کاخ forbidding
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A spiteful sprite, a malevolent kelpie.
[ترجمه گوگل]یک جن کینه توز، یک کلپی بدخواه
[ترجمه ترگمان]یک جن ای بدجنس، یک kelpie بد malevolent
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A capricious and malevolent spirit, thing of shadows.
[ترجمه گوگل]یک روح دمدمی مزاج و بدخواه، چیزی در سایه
[ترجمه ترگمان]یک روح هوس آلود و شیطانی، چیز سایه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gusts are becoming malevolent, snapping the heads off the waves like daisies.
[ترجمه گوگل]تندبادها بدخواهانه می شوند و مانند گل های مروارید سرها را از روی امواج برمی دارند
[ترجمه ترگمان]می وزد، malevolent می شود، سرها را مثل گل های داودی تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The manikin threw a malevolent look at Corbett and fled into the darkness.
[ترجمه گوگل]آدمک نگاهی بدخواهانه به کوربت انداخت و به تاریکی فرار کرد
[ترجمه ترگمان]مجسمه، یک نگاه malevolent به)Corbett)انداخت و در تاریکی گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A malevolent demon was standing on his head.
[ترجمه گوگل]دیو بدخواه روی سرش ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]یک شیطان malevolent بر سر او ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Looking at the pompous, malevolent priest in his humiliation, Jane knew he would never forget what she had done.
[ترجمه گوگل]جین با نگاه تحقیرآمیز به کشیش پر زرق و برق و بدخواه، می‌دانست که هرگز کاری که او انجام داده بود را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که به کشیش pompous و malevolent می نگریست، می دانست که هرگز کاری را که انجام داده بود فراموش نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have the feeling that all the malevolent forces in the world have turned on me.
[ترجمه گوگل]من این احساس را دارم که تمام نیروهای بدخواه دنیا به سمت من چرخیده اند
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که همه نیروهای شیطانی در جهان به من تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد نهاد (صفت)
malign, ill-sorted, malevolent

نحس (صفت)
unlucky, infelicitous, malevolent

بدخواه (صفت)
sinister, malignant, malevolent

انگلیسی به انگلیسی

• malicious, wishing evil or harm to another, spiteful
malevolent people want to cause harm; a literary word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The serial killer had a malevolent nature, taking pleasure in the suffering of others.
A person might say, “Her malevolent gossip caused harm to the reputation of many. ”
In a discussion about cyberbullying, someone might comment, “Trolls often hide behind anonymous profiles, spreading malevolent messages. ”
...
[مشاهده متن کامل]

1. بدخواه. مغرض. شیطان صفت. شریر 2. بدخواهانه. مغرضانه. موذیانه 3. شرارت بار
مثال:
malevolent existences
موجودات شریر و شیطان صفت
adjective
[more malevolent; most malevolent] formal : having or showing a desire to cause harm to another person
Her reputation has been hurt by malevolent [=malicious] gossip.
a malevolent demon
a malevolent lie/smile
بدخواه، بد اندیش، بدجنس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : malevolence
✅️ صفت ( adjective ) : malevolent
✅️ قید ( adverb ) : malevolently
Malevolent magicion
جادوگر بدجنس
ب کسی میگن malevolent ک دوست داره ب هر طریقی ب دیگران آسیب بزنه
بد طینت، بد ذات، opposite of benevolent
Whishing to do evil and harm others
Malevolent forces /activity /ghosts
A Malevolent group plotting against the government
مضر
بدذات، بدسیرت
آسیب رسان
having or showing a wish to do evil to others. تمایل به انجام یا ابراز کاری شریرانه نسبت به کسی
بد طینت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس