- The spirits haunting this house are mischievous but not malevolent.
[ترجمه sara] ارواحی که این خانه را تسخیر کرده اند خبیث هستند اما بدجنس نیستند.
|
[ترجمه گوگل] ارواح موجود در این خانه شیطان هستند اما بدخواه نیستند [ترجمه ترگمان] ارواح در این خانه آزار دهنده هستند اما شرور و شرور نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since my promotion, the administrative assistant looks at me with a malevolent glare.
[ترجمه گوگل] از زمان ترفیع من، معاون اداری با نگاهی بدخواهانه به من نگاه می کند [ترجمه ترگمان] از وقتی که ترفیع گرفتم، دستیار اداری با یک نگاه شریرانه به من نگاه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a malevolent lie
دروغ نابکارانه
2. a malevolent old woman
پیرزن دیوسیرت
3. The central character is a malevolent witch out for revenge.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی یک جادوگر بدخواه است که برای انتقام می آید [ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی، یه جادوگر بد برای انتقام گرفتنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her stare was malevolent, her mouth a thin line.
[ترجمه گوگل]نگاهش بدخواهانه بود، دهانش خط باریکی داشت [ترجمه ترگمان]نگاهش حاکی از malevolent بود و دهانش یک خط نازک بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We must thwart his malevolent schemes.
[ترجمه گوگل]ما باید نقشه های بدخواهانه او را خنثی کنیم [ترجمه ترگمان] ما باید برنامه های شیطانی اون رو خنثی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He gave her a dark, malevolent look.
[ترجمه Migody] مرد به زن نگاهی تلخ و بدخواهانه انداخت.
|
[ترجمه گوگل]نگاهی تاریک و بدخواهانه به او انداخت [ترجمه ترگمان]نگاه dark و malevolent به او انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Classic gothic tale complete with governess heroine, malevolent atmosphere, and forbidding mansion.
[ترجمه گوگل]داستان کلاسیک گوتیک با قهرمان زن حاکم، فضای بدخواهانه، و عمارت ممنوعه [ترجمه ترگمان]داستان سبک گوتیک کامل با قهرمان governess، محیط malevolent، و کاخ forbidding [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A spiteful sprite, a malevolent kelpie.
[ترجمه گوگل]یک جن کینه توز، یک کلپی بدخواه [ترجمه ترگمان]یک جن ای بدجنس، یک kelpie بد malevolent [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A capricious and malevolent spirit, thing of shadows.
[ترجمه گوگل]یک روح دمدمی مزاج و بدخواه، چیزی در سایه [ترجمه ترگمان]یک روح هوس آلود و شیطانی، چیز سایه ها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The gusts are becoming malevolent, snapping the heads off the waves like daisies.
[ترجمه گوگل]تندبادها بدخواهانه می شوند و مانند گل های مروارید سرها را از روی امواج برمی دارند [ترجمه ترگمان]می وزد، malevolent می شود، سرها را مثل گل های داودی تکان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The manikin threw a malevolent look at Corbett and fled into the darkness.
[ترجمه گوگل]آدمک نگاهی بدخواهانه به کوربت انداخت و به تاریکی فرار کرد [ترجمه ترگمان]مجسمه، یک نگاه malevolent به)Corbett)انداخت و در تاریکی گریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A malevolent demon was standing on his head.
[ترجمه گوگل]دیو بدخواه روی سرش ایستاده بود [ترجمه ترگمان]یک شیطان malevolent بر سر او ایستاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Looking at the pompous, malevolent priest in his humiliation, Jane knew he would never forget what she had done.
[ترجمه گوگل]جین با نگاه تحقیرآمیز به کشیش پر زرق و برق و بدخواه، میدانست که هرگز کاری که او انجام داده بود را فراموش نخواهد کرد [ترجمه ترگمان]در حالی که به کشیش pompous و malevolent می نگریست، می دانست که هرگز کاری را که انجام داده بود فراموش نخواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I have the feeling that all the malevolent forces in the world have turned on me.
[ترجمه گوگل]من این احساس را دارم که تمام نیروهای بدخواه دنیا به سمت من چرخیده اند [ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که همه نیروهای شیطانی در جهان به من تبدیل شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بد نهاد (صفت)
malign, ill-sorted, malevolent
نحس (صفت)
unlucky, infelicitous, malevolent
بدخواه (صفت)
sinister, malignant, malevolent
انگلیسی به انگلیسی
• malicious, wishing evil or harm to another, spiteful malevolent people want to cause harm; a literary word.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: Showing a desire to cause harm or evil 😈 🔍 مترادف: Evil ✅ مثال: The malevolent ruler terrorized the kingdom with his cruel laws.
مثال؛ The serial killer had a malevolent nature, taking pleasure in the suffering of others. A person might say, “Her malevolent gossip caused harm to the reputation of many. ” In a discussion about cyberbullying, someone might comment, “Trolls often hide behind anonymous profiles, spreading malevolent messages. ” ... [مشاهده متن کامل]
adjective [more malevolent; most malevolent] formal : having or showing a desire to cause harm to another person Her reputation has been hurt by malevolent [=malicious] gossip. a malevolent demon a malevolent lie/smile
ب کسی میگن malevolent ک دوست داره ب هر طریقی ب دیگران آسیب بزنه
بد طینت، بد ذات، opposite of benevolent Whishing to do evil and harm others Malevolent forces /activity /ghosts A Malevolent group plotting against the government
مضر
بدذات، بدسیرت
آسیب رسان
having or showing a wish to do evil to others. تمایل به انجام یا ابراز کاری شریرانه نسبت به کسی