malcontent

/ˌmælkənˈtent//ˈmælkəntent/

معنی: سرکش، یاغی، متمرد، ناراضی، اماده شورش
معانی دیگر: ناخشنود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: dissatisfied with existing conditions or circumstances.
مترادف: discontent, discontented, disgruntled, dissatisfied
مشابه: contrary, displeased, negative
اسم ( noun )
مشتقات: malcontentedly (adv.), malcontentedness (n.)
• : تعریف: one who is discontented.
مترادف: faultfinder, grouch, grumbler
مشابه: bellyacher, dissenter, insurgent, negativist, rebel

جمله های نمونه

1. The malcontent is gunning for his supervisor.
[ترجمه گوگل]بداخلاقی برای سرپرست او تیراندازی می کند
[ترجمه ترگمان]The به دنبال supervisor برای سرپرست خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Five years ago a band of malcontents, mainly half-educated radicals, seized power.
[ترجمه گوگل]پنج سال پیش گروهی از بدخواهان، عمدتاً رادیکال های نیمه تحصیل کرده، قدرت را به دست گرفتند
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش یک گروه ناراضی، که عمدتا متشکل از افراد تندرو بود، قدرت را به دست گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The strike was engineered by a handful of malcontents.
[ترجمه گوگل]این اعتصاب توسط تعداد انگشت شماری از سوء استفاده ها مهندسی شده بود
[ترجمه ترگمان]اعتصاب توسط یه مشت شورشی طراحی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That seemed unlikely to win over the malcontents, but it may have been just enough to get the president home.
[ترجمه گوگل]به نظر بعید به نظر می رسید که بر نارضایتی ها پیروز شود، اما شاید برای بازگرداندن رئیس جمهور به خانه کافی بود
[ترجمه ترگمان]این به نظر بعید به نظر می رسید که بر علیه شورشی پیروز شود، اما ممکن بود کافی باشد که رئیس جمهور را به خانه برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Silence gave the malcontents the chance they wanted.
[ترجمه گوگل]سکوت به بدخواهان فرصتی داد که می خواستند
[ترجمه ترگمان]خاموشی به ایشان امکان نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't assume that we are all Luddite malcontents afraid of change.
[ترجمه گوگل]تصور نکنید که همه ما افراد بد اخلاق لودیت هستیم که از تغییر می ترسیم
[ترجمه ترگمان]تصور نکن که همه ما از تغییر عقیده ناراضی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Spies, criminals, and malcontents.
[ترجمه گوگل]جاسوسان، جنایتکاران و بدخواهان
[ترجمه ترگمان]جاسوس ها، مجرمین و ناراضی بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This brings about 9 cities respect is very malcontent, bilateral negotiation at a stand.
[ترجمه گوگل]این به ارمغان می آورد در مورد 9 شهر احترام بسیار بد محتوا، مذاکره دوجانبه در یک موضع
[ترجمه ترگمان]این موضوع حدود ۹ شهر را به ارمغان می آورد که احترام زیادی به مذاکرات دوجانبه و مذاکرات دو جانبه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dissolving malcontent principle is the authority that respects boss.
[ترجمه گوگل]اصل رفع سوءمطالعه، اقتداری است که به رئیس احترام می گذارد
[ترجمه ترگمان]اصل malcontent قدرتی است که به رئیس احترام می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All the trouble is being caused by a handful of malcontents.
[ترجمه گوگل]همه مشکلات ناشی از یک مشت بد محتوا است
[ترجمه ترگمان]مشکل اینه که یه مشت شورشی بوجود اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He attributes the statue controversy to a handful of malcontents.
[ترجمه گوگل]او جنجال بر سر مجسمه را به یک مشت بد محتوا نسبت می دهد
[ترجمه ترگمان]او این مجسمه را با یک مشت malcontents آشنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His eldest son James, who had been living in Stirling castle, was persuaded to join the malcontents.
[ترجمه گوگل]پسر بزرگ او جیمز که در قلعه استرلینگ زندگی می کرد، متقاعد شد که به بدخواهان بپیوندد
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگش، جیمز، که در قلعه استرلینگ زندگی کرده بود، راضی شده بود که به مجلس رقص ملحق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No more will I look down my nose at whining, spineless malcontents.
[ترجمه گوگل]دیگر نمی توانم به ناله های ناخوشایند و بدون ستون فقرات نگاه کنم
[ترجمه ترگمان]دیگه هیچ کاری نمی تونم بکنم که دماغم رو از دست بدم و سرکش و بی جرات اینکارو بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mordovia is the cesspit into which are flushed the malcontents and malefactors of the Union of Soviet Socialist Republics.
[ترجمه گوگل]موردویا گودالی است که بدخواهان و بدخواهان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در آن ریخته شده است
[ترجمه ترگمان]Mordovia the است که در آن the و تبه کار اتحادیه جمهوری های سوسیالیست اتحاد جماهیر شوروی برافروخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Every time I fill a vacant office, I make ten malcontent and one ingrate.
[ترجمه گوگل]هر بار که یک دفتر خالی را پر می کنم، ده نفر بدقولی می کنم و یک نفر هم بی احترامی می کنم
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که یه دفتر خالی رو پر می کنم، ده تا یاغی و یه ingrate درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

یاغی (صفت)
unruly, turbulent, contumacious, lawless, mutinous, froward, malcontent

متمرد (صفت)
wayward, unruly, intractable, rebellious, disobedient, fractious, contumacious, malignant, malcontent

ناراضی (صفت)
peevish, tedious, malcontent

اماده شورش (صفت)
malcontent

انگلیسی به انگلیسی

• dissatisfied, not pleased with existing conditions or circumstances
person who is dissatisfied, one who is discontented, person who is not pleased with existing conditions or circumstances
a malcontent is a person who is unhappy with the way society is organized and who wants to try and change it; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who is dissatisfied or rebellious 😠
🔍 مترادف: Dissident
✅ مثال: The malcontent was always complaining about the state of affairs
A malcontent is someone who is constantly unhappy or dissatisfied with their current situation or with the world in general.
کسی که دائماً از وضعیت فعلی خود یا به طور کلی از جهان ناخشنود یا ناراضی است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
He’s such a malcontent. He’s always complaining about something.
A person might say, “I don’t understand why she’s always so unhappy. She’s such a malcontent. ”
In a discussion about negative attitudes, someone might comment, “Being a malcontent doesn’t solve any problems. ”

عصیان گر
ناراضی که تمایل به شکایت و شورش دارد

Noun:
a person who is dissatisfied and rebellious
rebel
disruptor
troublemaker
&
discontent

بپرس