صفت ( adjective )
مشتقات: maladroitly (adv.), maladroitness (n.)
مشتقات: maladroitly (adv.), maladroitness (n.)
• : تعریف: not skillful; clumsy; tactless.
• مترادف: clumsy, inept, unskillful
• متضاد: adroit, skillful
• مشابه: artless, awkward, crude, gauche, ham-handed, heavy-handed, tactless, ungainly, unhandy
• مترادف: clumsy, inept, unskillful
• متضاد: adroit, skillful
• مشابه: artless, awkward, crude, gauche, ham-handed, heavy-handed, tactless, ungainly, unhandy
- The senator is under pressure to apologize for her maladroit remarks about women on welfare.
[ترجمه گوگل] این سناتور تحت فشار است تا به خاطر اظهارات ناشایست خود در مورد زنان در بخش رفاه عذرخواهی کند
[ترجمه ترگمان] سناتور تحت فشار است تا از سخنان maladroit درباره رفاه زنان عذرخواهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سناتور تحت فشار است تا از سخنان maladroit درباره رفاه زنان عذرخواهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید