maladministration

/ˌmælədˌmɪnɪˈstreɪʃn̩//ˌmælədˌmɪnɪˈstreɪʃn̩/

معنی: سوء اداره
معانی دیگر: سوء اداره

جمله های نمونه

1. He accused the local authority of maladministration.
[ترجمه گوگل]او مقامات محلی را به سوء مدیریت متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او مقامات محلی of را متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whether maladministration has in fact occurred is a matter for the Commissioners to decide.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا سوء مدیریت در واقع رخ داده است، موضوعی است که کمیسرها باید تصمیم بگیرند
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا maladministration در حقیقت اتفاق افتاده است یا خیر، برای کمیسیون تعیین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was opportunity for maladministration in terms of both efficiency and peculation.
[ترجمه گوگل]فرصتی برای سوء مدیریت هم از نظر کارایی و هم از نظر سودمندی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]فرصت هایی برای maladministration از لحاظ اثربخشی و هم به نفع اختلاس وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More and more accusations of waste, maladministration and inefficiency have been made.
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر اتهامات اتلاف، سوء مدیریت و ناکارآمدی مطرح شده است
[ترجمه ترگمان]بیشتر و بیشتر اتهامات به هدر رفتن، maladministration و ناکارآمدی داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bureaucratism for Trotsky was more than just maladministration or red tape.
[ترجمه گوگل]بوروکراتیسم برای تروتسکی چیزی بیش از سوء مدیریت یا تشریفات اداری بود
[ترجمه ترگمان]Bureaucratism برای Trotsky بیش از یک نوار چسب قرمز یا قرمز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Ombudsman found maladministration and the fee was cancelled.
[ترجمه گوگل]آمبودزمان سوء مدیریت را تشخیص داد و این هزینه لغو شد
[ترجمه ترگمان]دادرس maladministration را پیدا کرد و هزینه لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thousands of refugees are dying because of the incompetence and maladministration of local officials.
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده به دلیل بی کفایتی و سوء مدیریت مقامات محلی جان خود را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده به دلیل بی کفایتی و maladministration مقامات محلی جان خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus, it is unnecessary to consider the alternative ground of maladministration.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در نظر گرفتن زمینه جایگزین سوء مدیریت غیر ضروری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، لازم نیست که زمین جایگزین of را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Local commissioners can now accept any complaint from members of the public about maladministration in local government.
[ترجمه گوگل]کمیسیونرهای محلی اکنون می توانند هر گونه شکایت از اعضای عمومی در مورد سوء مدیریت در دولت محلی را بپذیرند
[ترجمه ترگمان]نمایندگان محلی هم اکنون می توانند هر گونه شکایت از سوی اعضای دولت در مورد maladministration در دولت محلی را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 196 a parliamentary commissioner was established to investigate complaints passed on by Members of Parliament about maladministration in government departments.
[ترجمه گوگل]در سال 196 یک کمیسر پارلمانی برای بررسی شکایات ارسال شده توسط اعضای پارلمان در مورد سوء مدیریت در ادارات دولتی تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶، یک کمیسر پارلمانی برای رسیدگی به شکایات انجام شده توسط اعضای پارلمان در مورد maladministration در ادارات دولتی تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And there weren't too many deer, so the poor beasts didn't starve through mismanagement and maladministration!
[ترجمه گوگل]و آهوهای زیادی وجود نداشت، بنابراین حیوانات بیچاره از طریق سوء مدیریت و سوء مدیریت از گرسنگی نمردند!
[ترجمه ترگمان]گوزن ها خیلی زیاد نبودند، بنابراین حیوانات بیچاره از هرج و مرج و هرج و مرج گرسنگی نمی کشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, his administration became increasingly bogged down by allegations of corruption and maladministration.
[ترجمه گوگل]با این حال، دولت او به طور فزاینده ای گرفتار اتهامات فساد و سوء مدیریت شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، دولت وی به طور فزاینده ای با اتهامات فساد و فساد رو به رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mammoth size of village levies has historically been one of the major symptoms of maladministration.
[ترجمه گوگل]بزرگی مالیات های روستایی از نظر تاریخی یکی از علائم اصلی سوء مدیریت بوده است
[ترجمه ترگمان]اندازه ماموت of روستایی به طور تاریخی یکی از نشانه های اصلی of بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This rendered the process unlawful and further constituted improper conduct and maladministration.
[ترجمه گوگل]این روند را غیرقانونی کرد و باعث رفتار نادرست و سوء مدیریت شد
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که این فرآیند غیرقانونی باشد و رفتار نامناسب و maladministration را تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء اداره (اسم)
maladministration, malpractice, misrule

تخصصی

[ریاضیات] سوء مدیریت، مدیریت بد

انگلیسی به انگلیسی

• poor management, misgovernment

پیشنهاد کاربران

بپرس