making up

جمله های نمونه

1. Television is useful for making up your mind how to vote.
[ترجمه گوگل]تلویزیون برای تصمیم گیری در مورد نحوه رأی دادن مفید است
[ترجمه ترگمان]تلویزیون برای تصمیم گیری درباره نحوه رای دادن مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's no good making up to your sister,she won't help you.
[ترجمه گوگل]درست کردن خواهرت خوب نیست، او به تو کمک نمی کند
[ترجمه ترگمان]این برای خواهرت خوب نیست، او به تو کمکی نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My dad was always really good at making up stories.
[ترجمه گوگل]پدرم همیشه در ساختن داستان خوب بود
[ترجمه ترگمان]بابام همیشه تو ساختن داستان های خیلی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They need someone with experience of making up a page.
[ترجمه گوگل]آنها به فردی با تجربه در ساخت یک صفحه نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها به کسی نیاز دارند که تجربه ایجاد یک صفحه را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Beware the sharks when you are making up your mind how to invest.
[ترجمه گوگل]وقتی تصمیم می گیرید چگونه سرمایه گذاری کنید مراقب کوسه ها باشید
[ترجمه ترگمان]وقتی تصمیم خود را می گیرید که چطور سرمایه گذاری کنید از کوسه ها مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At least hear me out before making up your mind.
[ترجمه گوگل]حداقل قبل از تصمیم گیری حرف من را بشنوید
[ترجمه ترگمان]حداقل قبل از اینکه تصمیمت رو بگیری باه ام حرف بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She spent an hour making up before the party.
[ترجمه گوگل]او یک ساعت قبل از مهمانی آرایش کرد
[ترجمه ترگمان]او یک ساعت را قبل از جشن صرف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. According to insiders, the committee is having difficulty making up its mind.
[ترجمه گوگل]به گفته خودی ها، کمیته در تصمیم گیری مشکل دارد
[ترجمه ترگمان]به گفته افراد داخلی، این کمیته به سختی تصمیم خود را گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's been making up for her past misdeeds by doing a lot of voluntary work.
[ترجمه گوگل]او با انجام کارهای داوطلبانه زیاد، اشتباهات گذشته خود را جبران می کند
[ترجمه ترگمان]او کاره ای داوطلبانه گذشته را با انجام دادن کاره ای داوطلبانه انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prepare the souffle dish before making up the souffle mixture.
[ترجمه گوگل]قبل از درست کردن مخلوط سوفله، ظرف سوفله را آماده کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از ایجاد مخلوط souffle، غذای souffle را آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. John was full of invention-always making up new dance steps and sequences.
[ترجمه گوگل]جان پر از اختراع بود - همیشه مراحل و سکانس های جدید رقص را می ساخت
[ترجمه ترگمان]جان پر از اختراع بود - همیشه مراحل رقص و توالی جدید رقص را برپا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's always making up to the boss.
[ترجمه گوگل]او همیشه در حال جبران با رئیس است
[ترجمه ترگمان]او همیشه با رئیس حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pharmaceutist is still making up the doctor's order,and says it will be ready in half an hour.
[ترجمه گوگل]داروساز هنوز داره دستور دکتر رو میده و میگه نیم ساعت دیگه آماده میشه
[ترجمه ترگمان]The هنوز دستور دکتر را صادر می کند و می گوید که تا نیم ساعت دیگر آماده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The chemist is making up the doctor's order.
[ترجمه گوگل]شیمیدان در حال انجام دستور دکتر است
[ترجمه ترگمان]داروساز دستور دکتره را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The chemist made a mistake when making up the prescription.
[ترجمه گوگل]شیمیدان هنگام تهیه نسخه اشتباه کرد
[ترجمه ترگمان]داروساز وقتی نسخه را برداشت اشتباه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] تولید پوشاک - خوراک دادن الیاف به ماشین - انتقال خوراک الیاف از یک ماشین به ماشین دیگر - طاقه پیچی پارچه

انگلیسی به انگلیسی

• compensating; supplementing; reconciling; inventing; composing, constituting; applying cosmetics

پیشنهاد کاربران

I still haven't mentioned the story of making up and the proposal ceremony
من هنوز جریان آشتی و خواستگاری رو نگفتم
تشکیل دادن
ساختن چیزی مثلا تصمیم
تشکیل دهنده، در بر دارنده
عذر خواهی

بپرس