making love

جمله های نمونه

1. Often, a man can enjoy making love but may not be sufficiently aroused to climax.
[ترجمه گوگل]اغلب، یک مرد می تواند از عشق ورزیدن لذت ببرد، اما ممکن است به اندازه کافی برانگیخته نشود تا به اوج برسد
[ترجمه ترگمان]اغلب، یک مرد می تواند از عشق بازی لذت ببرد، اما ممکن است به اندازه کافی تحریک شود که اوج بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His wife walked in on him making love.
[ترجمه bcxmbv] همسرش او را در حال عشق بازی پیدا کرد / گرفتار کرد
|
[ترجمه گوگل]همسرش به او مشغول عشق ورزی شد
[ترجمه ترگمان]همسرش در حال عشق بازی با او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr Jackson, I do believe you are making love to me.
[ترجمه گوگل]آقای جکسون، من معتقدم که شما با من عشق بازی می کنید
[ترجمه ترگمان]آقای جکسون، فکر می کنم تو داری مرا دوست داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Making love with Nicolo, giving in to the desire that had overwhelmed her, had been a mistake.
[ترجمه گوگل]عشق ورزی با نیکولو، تسلیم شدن در برابر تمایلی که بر او چیره شده بود، یک اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]عشق بازی با Nicolo، تسلیم هوسی که او را در بر گرفته بود، اشتباه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can imagine his making love to me and it doesn't disgust me.
[ترجمه گوگل]می توانم تصور کنم که او با من عشق ورزی می کند و من را منزجر نمی کند
[ترجمه ترگمان]می توانم تصور کنم که عشق او نسبت به من و این باعث بیزاری من نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My secret problem is I fantasise about her making love to me.
[ترجمه گوگل]مشکل مخفی من این است که در مورد عشق ورزیدن او با من خیال پردازی می کنم
[ترجمه ترگمان]مشکل سری من اینه که دارم در مورد عشق بازی اون با خودم حرف می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tawno's so good at making love it's no wonder women fall for him like a ton of bricks.
[ترجمه گوگل]تاونو در عشق ورزی آنقدر خوب است که جای تعجب نیست که زنان مانند یک تن آجر به او دل می بندند
[ترجمه ترگمان]خیلی خوبه که عشق بازی کنیم تعجبی نداره که زن ها مثل یه تن آجر براش افتادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Billy was on top of Valencia, making love to her.
[ترجمه گوگل]بیلی بالای والنسیا بود و با او عشق بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]بیلی در والنسیا بود و با او عشق بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Making love to you was like making love to a flame.
[ترجمه گوگل]عشق ورزی با تو مثل عشق ورزی با شعله بود
[ترجمه ترگمان]عشق بازی با تو مثل عشق بازی با یه شعله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. About Stephen making love to me?
[ترجمه گوگل]در مورد استفن که با من عشق می ورزد؟
[ترجمه ترگمان]در مورد اینکه \"استفن\" عاشق من شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Making love was all very well, pleasant and soporific if not exactly ecstatic, but afterwards . . . she needed her space.
[ترجمه گوگل]عشق ورزیدن همه چیز بسیار خوب، دلپذیر و خواب آور بود، اگر نه دقیقاً وجد آلود، اما بعد از آن او به فضای خود نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]عشق بازی، خوشایند، خوشایند و خواب آور، اگر نه دقیقا به وجد می آمد، اما بعد به فضا احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had seen two people making love.
[ترجمه گوگل]دو نفر را دیده بود که مشغول عشق ورزیدن بودند
[ترجمه ترگمان]او دو نفر را دیده بود که عشق بازی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I once walked in on both my parents making love to the same guy.
[ترجمه گوگل]من یک بار به طرف پدر و مادرم رفتم که با یک پسر عشق می ورزند
[ترجمه ترگمان]من یه بار با هر دو پدر و مادرم عشق بازی کردم و با یه نفر عشق بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rafael Acosta: You're better suited for making love than for making war.
[ترجمه گوگل]رافائل آکوستا: شما برای عشق ورزی مناسب تر هستید تا جنگ
[ترجمه ترگمان]رافائل آکوستا: شما برای عشق بازی مناسب تر از جنگ هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And I don't know how you do it, making love out of nothing at all.
[ترجمه گوگل]و من نمی دانم چگونه این کار را انجام می دهی، عشق ورزی از هیچ
[ترجمه ترگمان]و من نمی دانم شما چطور این کار را می کنید و هیچ چیز را دوست ندارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having intercourse, having sex, having sexual relations

پیشنهاد کاربران

من خیلی خوش سکسم برا همین دنیا دست از گاییدن من برنمیداره
من خیلی خوش سکسم
برا همین دنیا دست از گاییدن من برنمیداره
معاشقه و سکس
عشق بازی/ داشتن رابطه جنسی
آمیزش. سکس، رابطه جنسی

بپرس