makeup

پیشنهاد کاربران

لوازم آرایش ( مواد آرایشی برای تغییر یا بهبود ظاهر چهره ) - اسم
She applied her makeup in the morning.
آرایش ( فرایند استفاده از لوازم آرایش ) - اسم
She's really good at doing her own makeup.
...
[مشاهده متن کامل]

خصلت ( شخصیت یا رفتار فرد ) - اسم
Kindness is part of her makeup.
ساختار ( ترکیب یا اجزای تشکیل دهنده چیزی ) - اسم
The chemical makeup of the substance is complex.
جبران کردن ( اصلاح یا جبران اشتباه یا کمبود ) - فعل
He tried to makeup for his mistake by apologizing.
آشتی کردن ( رفع اختلاف و برقراری صلح بعد از دعوا ) - فعل ( به صورت "make up" )
They argued but then made up quickly.

در بعضی مواقع به این صورت هم معنی میشه:
Make up : ( phrasal verb ) to creat fictional story.
E. g. : they make up excuses to get out of trouble.
که در این جمله وجملات مشابه می تونه معنی و دفنیشینی که ما دادیم رو برسونه.
Make up time : زمان جبران
آرایش
مثال: She applied makeup before going to the party.
او قبل از رفتن به مهمانی آرایش کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
ترکیب ، ساختار
makeup:آرایش کردن صورت
جبران کردن
Make_up session = جلسه جبرانی
آرایش کردن
ساختار ، به دست آوردن ، تشکیل شدن ، آراستن
منبع: برساد
make - up
Colored cream and powder that women put on their faces
ساختار، ماهیت، طبیعت
Make - up:تشکیل دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس