makeshift

/ˈmeɪkˌʃɪft//ˈmeɪkʃɪft/

معنی: چاره، وسیله، بدلی، چاره موقتی
معانی دیگر: سردستی، موقتی، چاره ی موقتی، ادم رذل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a temporary or improvised arrangement.
مترادف: expedient, stopgap
مشابه: contrivance, improvisation

- Our dining table still hasn't arrived, so we're using a card table as a makeshift.
[ترجمه گوگل] میز ناهارخوری ما هنوز نرسیده است، بنابراین از یک میز کارتی به عنوان یک میز موقت استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان] میز غذا خوری ما هنوز نرسیده، بنابراین ما داریم از یک میز کارت استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: temporary or improvised to meet a need.
مترادف: improvised, jury-rigged, stopgap
مشابه: contrived, ersatz, expedient, extemporaneous, impromptu, provisional, temporary

- They built a makeshift shelter out of cardboard boxes.
[ترجمه گوگل] آنها یک پناهگاه موقت از جعبه های مقوایی ساختند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک سرپناه موقتی را از جعبه های مقوایی برای خود ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a makeshift bridge
پل موقتی

2. they clapped together a makeshift house for them
(با عجله) برای آنها خانه ای موقتی سر هم بندی کردند.

3. Drinks were being sold from makeshift stalls at the side of the road.
[ترجمه گوگل]از دکه های موقت کنار جاده نوشیدنی فروخته می شد
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی در قسمت دیگر جاده به فروش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The refugees had been living in makeshift tents for a year.
[ترجمه گوگل]پناهجویان به مدت یک سال در چادرهای موقت زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]پناهندگان یک سال در چادرهای موقت زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The makeshift dwellings were bulldozed into the ground.
[ترجمه گوگل]خانه های موقت با بولدوزر در زمین ریخته شد
[ترجمه ترگمان]خانه های موقتی در زمین صاف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thousands of refugees are living in makeshift camps.
[ترجمه گوگل]هزاران پناهجو در کمپ های موقت زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده در کمپ های موقت زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People are sprawled on makeshift beds in the cafeteria.
[ترجمه گوگل]مردم روی تخت های موقت در کافه تریا پراکنده شده اند
[ترجمه ترگمان]مردم روی تخت موقتی در کافه تریا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accommodation for the press was makeshift at best.
[ترجمه گوگل]محل اقامت مطبوعات در بهترین حالت موقتی بود
[ترجمه ترگمان]محل اقامت برای پرس و جو در بهترین حالت موقتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hall had been turned into a makeshift hospital.
[ترجمه گوگل]سالن به یک بیمارستان موقت تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]سرسرا تبدیل به یک بیمارستان موقتی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A few cushions formed a makeshift bed.
[ترجمه گوگل]چند کوسن یک تخت موقت را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]چند کو تراس یک تخت خواب موقتی تشکیل داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their makeshift pack performed heroics, and the backs found the spirit of adventure whose absence was so often criticised Down Under.
[ترجمه گوگل]بسته موقت آنها قهرمانانه انجام می داد، و پشتی ها روح ماجراجویی را پیدا کردند که نبودش اغلب مورد انتقاد Down Under قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]گروه شیفتی آن ها قهرمانانه بود و پشت آن روح ماجراجویی پیدا می شد که غیبت او به حدی مورد انتقاد قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ro snakes his slender body from under the makeshift table.
[ترجمه گوگل]رو بدن باریک خود را از زیر میز موقت مار می زند
[ترجمه ترگمان]در حالی که بدن لاغرش را از زیر میز یک میز کوچک بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shirts and sheets were fluttering from makeshift clotheslines.
[ترجمه گوگل]پیراهن ها و ملحفه ها از بند رخت های موقتی بال می زدند
[ترجمه ترگمان]پیراهن و ملافه از بند رخت و بند رخت بر بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What we're doing is a makeshift operation.
[ترجمه گوگل]کاری که ما انجام می دهیم یک عملیات موقت است
[ترجمه ترگمان]کاری که ما می کنیم یک عمل موقتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some are purpose-built and others are in makeshift premises.
[ترجمه گوگل]برخی به صورت هدفمند ساخته شده اند و برخی دیگر در مکان های موقتی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها هدف ساخته شده اند و برخی دیگر در ساختمان های موقتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاره (اسم)
alternative, remedy, recourse, means, makeshift, pis aller

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

بدلی (اسم)
makeshift, counterfeit, imitation

چاره موقتی (اسم)
makeshift, make-do

انگلیسی به انگلیسی

• temporary substitute
temporary, provisional, improvised
makeshift things are temporary and of poor quality.
make do, manage to the best of one's ability

پیشنهاد کاربران

بسازبفروشی
سر هم بندی
کار راه انداز
makeshift shelter
پناهگاه موقتی
چیز الکی .
جایگزین ( جایگزین اصلی )
ابزار دست ساز
وسیله موقتی

بپرس