make work


وابسته به کار وقت گیر و بیهوده،وابسته به وقت کشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: work given to those who would otherwise be idle, which has no real use or value in itself.

پیشنهاد کاربران

کار تراشیدن
a baby makes a lot of work for it's parents - but it's worth it
یک بچه برای والدینش کلی کار می تراشه اما ارزشش را دارد.
به معنای کاری است که ارزش واقعی ندارد و فقط برای مشغول نگه داشتن افراد به آن ها داده می شود. این نوع کارها معمولاً برای جلوگیری از بیکار ماندن افراد ایجاد می شوند که ارزش یا فایده خاصی ندارن.
- به کار گرفتن
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
The manager gave the interns some make - work tasks to keep them busy
مدیر به کارآموزان چند کار بی ارزش داد تا آن ها را مشغول نگه دارد.

تعمیر کردن
Repair=make cars work when they have a problem
عملی کردن
راه انداختن
اشتغال کاذب
ردیف کردن امور