make use of


استفاده کردن (از)، به کار بردن، غنیمت شمردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to employ or cause to be employed; find a purpose or activity for.
مشابه: avail oneself of, exercise

- We made use of our leisure time.
[ترجمه گوگل] ما از اوقات فراغت خود استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان] ما از وقت فراغت خودمان استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We must make use of our untapped reservoirs of talent.
[ترجمه گوگل]ما باید از ذخایر بکر استعداد خود استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از ذخایر بکر استعداد خود استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You should make use of your contacts.
[ترجمه گوگل]شما باید از مخاطبین خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]باید از رابط هات استفاده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Make use of the toys in structured group activities.
[ترجمه گوگل]از اسباب بازی ها در فعالیت های گروهی ساختاریافته استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از اسباب بازی ها در فعالیت های گروه ساخت یافته استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Skilled readers make use of context and prediction.
[ترجمه گوگل]خوانندگان ماهر از زمینه و پیش بینی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]خوانندگان ماهر از مفهوم و پیش بینی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parents must make use of their natural ability to empathize.
[ترجمه گوگل]والدین باید از توانایی طبیعی خود برای همدلی استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]والدین باید از توانایی طبیعی خود برای همدلی استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not all nursery schools make use of the opportunities open to them.
[ترجمه گوگل]همه مهدکودک ها از فرصت هایی که در اختیارشان است استفاده نمی کنند
[ترجمه ترگمان]همه مدارس مهد کودک از فرصت های موجود برای آن ها استفاده نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We might as well make use of the hotel's facilities.
[ترجمه گوگل]ممکن است از امکانات هتل نیز استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم از امکانات هتل هم استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is an answering machine for you to make use of.
[ترجمه گوگل]یک منشی تلفنی وجود دارد که می توانید از آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]یه دستگاه پیغام گیر هست که باید ازش استفاده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Migrating birds make use of airstreams to assist them on their long journey south.
[ترجمه گوگل]پرندگان مهاجر از جریان هوا برای کمک به آنها در سفر طولانی خود به جنوب استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]پرندگان مهاجر از airstreams برای کمک به آن ها در سفر طولانی خود به جنوب استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We will make use of her vast experience.
[ترجمه گوگل]ما از تجربیات گسترده او استفاده خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما از تجربیات وسیع او استفاده خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can make use of the building materials that have been lying by.
[ترجمه گوگل]می توانید از مصالح ساختمانی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از مصالح ساختمانی که در کنار آن قرار دارند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Often we use a contractor to make use of the most-up-to-date machinery around.
[ترجمه گوگل]اغلب ما از یک پیمانکار برای استفاده از به روزترین ماشین آلات موجود استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]اغلب ما از یک پیمان کار برای استفاده از ماشین های پیشرفته ترین به روز استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Authorities had been expected to quickly make use of the new provisions.
[ترجمه گوگل]از مقامات انتظار می رفت که به سرعت از مقررات جدید استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات انتظار داشتند که به سرعت از مفاد جدید استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's a shame that teachers don't make use of the new computer lab.
[ترجمه گوگل]شرم آور است که معلمان از آزمایشگاه جدید کامپیوتر استفاده نمی کنند
[ترجمه ترگمان]حیف است که معلم ها از آزمایشگاه جدید استفاده نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• use; derive benefit from

پیشنهاد کاربران

بهره گرفتن از چیزی با هدف، سود رساندن ( منفعت داشتن ) برای خودت. برای مثال:
We will make use of her vast experience
There is an answering machine for you to make use of
بهره بردن از چیزی با یه هدف خاص
Take advantage of هم معنی هستن با هم
بکارگیری، بهره گیری، بهره بری، بهره برداری، بهره جویی
مورد استفاده قرار دادن ( مثلا چیزی که دیگران دور میریزند )
مثال:
Life teaches us to make good use of . Time
زندگی به ما یاد میدهد که از زمان به خوبی استفاده کنیم. زمان را غنیمت شماریم.

بپرس