• : تعریف: to establish (something) as certain, or to make oneself certain with regard to something.
- Our teacher makes sure we learn something every day.
[ترجمه میترا زارع] معلممان اطمینان می دهد که ما هر روز یک چیز هایی یاد می گیریم
|
[ترجمه میترا زارع] معلم ما ثابت می کند که ما هر روز چیزی یاد می گیریم
|
[ترجمه گوگل] معلم ما مطمئن می شود که ما هر روز چیزی یاد می گیریم [ترجمه ترگمان] معلم ما اطمینان حاصل می کند که ما هر روز چیزی یاد می گیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I went back to make sure the door had been locked.
[ترجمه حمید رضا فلاح] برگشتم تا از قفل شدن درب مطمئن شوم
|
[ترجمه گوگل] برگشتم تا مطمئن شوم در قفل شده است [ترجمه ترگمان] برگشتم تا مطمئن شوم که در بسته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Make sure your hands are clean before you have your dinner.
[ترجمه گوگل]قبل از صرف شام مطمئن شوید که دستانتان تمیز هستند [ترجمه ترگمان]مطمئن شو که قبل از اینکه شام بخوری دست هات پاک شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Looking round to make sure he was unobserved, he slipped through the door.
[ترجمه کرم] قبل اینکه با من بد رفتاری کنی مطمعن شو که که به من احتیاجی نداری
|
[ترجمه گوگل]به اطراف نگاه کرد تا مطمئن شود که او دیده نشده است، از در لغزید [ترجمه ترگمان]به اطراف نگاه کرد تا مطمئن شود کسی او را نمی بیند از در وارد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He glanced about to make sure that the audience were ready to hear his speech.
[ترجمه گوگل]نگاهی به او انداخت تا مطمئن شود که حاضران برای شنیدن سخنرانی او آماده هستند [ترجمه ترگمان]نگاهی به اطراف انداخت تا مطمئن شود که تماشاگران آماده شنیدن گفتار او هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Make sure the yard is well swilled out.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که حیاط به خوبی پف کرده است [ترجمه ترگمان]دقت کنید که حیاط به خوبی تمیز باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Make sure that all the nails are punched in so that the floor is smooth.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام میخ ها به طوری که کف صاف شود [ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که تمام ناخن های شما به گونه ای است که کف صاف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Make sure you keep within the new lower speed limit.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که در محدوده سرعت پایینتر جدید قرار دارید [ترجمه ترگمان]دقت کنید که در محدوده سرعت پایین تر حرکت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Make sure the tripod is stable.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که سه پایه ثابت است [ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که سه پایه ثابت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You have to make sure you're comparing like with like.
[ترجمه گوگل]باید مطمئن شوید که لایک را با لایک مقایسه می کنید [ترجمه ترگمان]تو باید مطمئن بشی که داری اینطوری مقایسه می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Kate looks really unhappy - I'd better make sure she's all right.
[ترجمه گوگل]کیت واقعا ناراضی به نظر می رسد - بهتر است مطمئن شوم که حالش خوب است [ترجمه ترگمان]کیت واقعا ناراحت به نظر می رسد - بهتره مطمئن بشم که حالش خوبه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Make sure the letter is properly addressed.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که نامه به درستی نشان داده شده است [ترجمه ترگمان]دقت کنید که این نامه به درستی مورد توجه قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Make sure you have a balanced intake of vitamins A, B, C and D.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که مصرف متعادلی از ویتامین های A، B، C و D دارید [ترجمه ترگمان]دقت کنید که یک ورودی متعادل از ویتامین های آ، B، C و D داشته باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We need to make sure that we exploit our resources as fully as possible.
[ترجمه گوگل]ما باید مطمئن شویم که از منابع خود تا حد امکان به طور کامل بهره برداری می کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید مطمئن شویم که از منابع خود تا جایی که ممکن است بهره برداری می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Please make sure that the house is locked before you leave.
[ترجمه گوگل]لطفا قبل از خروج از قفل بودن خانه مطمئن شوید [ترجمه ترگمان]لطفا مطمئن شوید که خانه قبل از رفتن قفل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I make sure I make time for fishing because it's how I de-stress.
[ترجمه گوگل]من مطمئن می شوم که برای ماهیگیری وقت می گذارم زیرا استرس را از بین می برم [ترجمه ترگمان]من مطمئن می شوم زمانی برای ماهیگیری وقت دارم، چون این طور استرس دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Make sure both surfaces are free from dust and grit.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که هر دو سطح عاری از گرد و غبار و شن باشد [ترجمه ترگمان]دقت کنید که هر دو سطح از گرد و غبار و سنگریزه آزاد باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خاطر جمع کردن (فعل)
assure, make sure
تخصصی
[ریاضیات] تحقیق کردن، مشخص کردن، ثابت کردن
انگلیسی به انگلیسی
• make certain, verify
پیشنهاد کاربران
یادت نرود حواست باشد
اطمینان حاصل کردن. . . مطمئن شدن. . . خاطر جمع شدن Make sure all windows are closed مطمئن شو همه پنجره ها بسته است Make sure you locked the door مطمئن شو در رو قفل کردی Make sure your seat belt is fastened ... [مشاهده متن کامل]
مطمئن شو کمربند ایمنی ات بسته است Make sure it doesn't happen again مطمئن شو دوباره اتفاق نیفته
اطمینان حاصل کردن
یادتان نرود. . .
محترمانه. . . ( رسمی ) be sure to listen to the next episod✅ حتمن قسمت بعدی رو گوش کنید. . . محترمانه تر ( رسمی تر. . . ) make sure to listen to the next episode✅ اطمینان حاصل کنید به گوش دادن قسمت بعدی منظورش👇 حتمن به قسمت بعدی گوش بدهید.
Make sure👉 you listen to the next episode. حتما 👈قسمت بعدی رو گوش کنید. 👈make sure ( of something/that… ) 👉 1 ) to do something in order to be certain that something else happens ... [مشاهده متن کامل]
✅Make sure you listen to the next episode. You'll love it! 2 ) to check that something is true or has been done ✅make sure the knot is tight
ensure that something is done or happens ensure assure تضمین دادن تضمین کردن اطمینان دادن
اطمینان
محکم کاری - محکم کاری کردن
یادت نره، حتما
کاری می کند که - باعث می شود که
کاری می کند - باعث می شود
خاطر جمع کردن
اطمینان حاصل کردن/نمودن
یادتان نره که، فراموش نکنید که
درسته که به معنای مطمئن شدن و اطمینان حاصل کردنه ولی تو ترجمه، بهتره از عبارتی که ملموس تر و قابل فهمتره، استفاده کرد؛ پس من برای ترجمه این فعل، این معانی ر پیشنهاد میکنم: دلیل بودن باعث شدن ... [مشاهده متن کامل]
مدام زیر نظر داشتن پاییدن شخص مراقب بودن Even if he ain’t by my side حتی اگه پیشم نباشه He makes sure that I glow به جای اینکه بگم 《اما اون مطمئن می شه که من می درخشم》 بهتره بگم: 《ولی دلیل خوش درخشیدنمه》یا 《با این حال، با کاراش باعث میشه که من در چشم همه باشم و جلوه خیره کننده تری داشته باشم. 》یا 《اما مدام مراقب منه که من در بهترین حال باشم》یا 《منو میپاد که همیشه بهترین باشم》یا . . . .
به نقل از هزاره: 1. مطمئن شدن ( از /که ) ، خاطرجمع شدن ( از/که ) ، اطمینان حاصل کردن ( از/که ) 2. کاری کردن که
حواست باشه. Make sure to say hello. حواست باشه، ( دقت کن ) حتما سلام بدی. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/make - sure
با اطمینان خاطر ، با خیال راحت
حصول اطمینان
be certain. we often use this as kind of a reminder: make sure that you finish your homework. make sure that you clean your room.
ماشالا علیضا جان یاشا, make sure:مطمئن ساختن
فهمیدن، اطلاع پیدا کردن
Be certain
اطمینان کسب کردن
اطمینان حاصل کردن، مطمئن بودن
مطمئن شدن، اطمینان حاصل کردن، تاکید کردن، عزمِ کاری را کردن، تضمین کردن، و حتی ( فراهم کردن، در اختیار گذاشتن، خواستن )