اثری از خود به جا گذاشتن
اثر گذار بودن ،
He made his mark as a pianist in the 1920s.
او اثر گذار بود به عنوان یک پیانیست در دهه ی ۱۹۲۰ ( برجسته بود )
He has left his mark on baseball history.
او اثر خودش را گذاشت در تاریخ بسکتبال ( موفق و مشهور شد )
او اثر گذار بود به عنوان یک پیانیست در دهه ی ۱۹۲۰ ( برجسته بود )
او اثر خودش را گذاشت در تاریخ بسکتبال ( موفق و مشهور شد )
خودی نشون دادن یا خود را به بقیه ثابت کردن