make much of

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to treat as or consider important or valuable.
مترادف: emphasize, stress
مشابه: amplify, highlight

- I don't make much of the gossip in the newspaper.
[ترجمه گوگل] من زیاد از شایعات در روزنامه حرف نمی زنم
[ترجمه ترگمان] من زیاد راجع به شایعات توی روزنامه حرف نمی زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I couldn't make much of his speech it was all in Russian.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم خیلی از صحبت های او را به زبان روسی بیان کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم بیش از این در زبان روسی حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I can't make much of the book.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خیلی از کتاب بسازم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم زیاد از کتاب سر در بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I couldn't make much of that new book of his.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم چیز زیادی از آن کتاب جدید او بسازم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم بسیاری از آن کتاب جدید را درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His mother used to make much of him when he went home for holidays.
[ترجمه گوگل]وقتی او برای تعطیلات به خانه می رفت، مادرش خیلی از او پول می گرفت
[ترجمه ترگمان]مادرش وقتی برای تعطیلات به خانه می رفت خیلی از او خوشش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is he wise to say, and make much of it, that people come up and tell him so?
[ترجمه گوگل]آیا او عاقلانه است که بگوید و از آن استفاده زیادی کند که مردم بیایند و به او چنین بگویند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او عاقل است که این نکته را بیان کند و از این نکته آگاه شود که مردم می آیند و به او می گویند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Feminists in particular make much of the social disadvantage under which women suffer.
[ترجمه گوگل]به ویژه فمینیست ها بیشتر آسیب های اجتماعی را که زنان از آن رنج می برند، متحمل می شوند
[ترجمه ترگمان]Feminists به ویژه از نقطه ضعف اجتماعی که زنان در آن رنج می برند، سود می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She didn't make much of a contribution at the meeting this morning.
[ترجمه گوگل]او در جلسه امروز صبح سهم زیادی نداشت
[ترجمه ترگمان]او امروز صبح در جلسه شرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tendency to expatiate and make much of local advantages was Western.
[ترجمه گوگل]گرایش به مهاجرت و استفاده از مزایای محلی غربی بود
[ترجمه ترگمان]گرایش به expatiate و ایجاد بسیاری از مزایای محلی غربی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one in the class can make much of the paper.
[ترجمه گوگل]هیچ کس در کلاس نمی تواند مقدار زیادی کاغذ بسازد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در کلاس نمی تواند زیاد کاغذ بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you make much of this feeling, you do not tell your friend that.
[ترجمه گوگل]اگر بیشتر این احساس را ایجاد کنید، به دوستتان این را نگویید
[ترجمه ترگمان]اگر این احساس را داری، به دوستت چیزی نگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Optimists make much of statistics that beat analysts'expectations.
[ترجمه گوگل]خوشبینان آمار زیادی را به دست می آورند که انتظارات تحلیلگران را شکست می دهد
[ترجمه ترگمان]Optimists آمار زیادی را ایجاد می کنند که انتظارات تحلیلگران را مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't make much of your achievements in the work.
[ترجمه گوگل]دستاوردهای زیادی در کار نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]دستاوردهای خود را در کار زیاد نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I try to make much of all my contacts as possible.
[ترجمه گوگل]من سعی می‌کنم تا حد امکان بیشتر تماس‌هایم را ایجاد کنم
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم همه رابط هام رو تا جایی که ممکنه درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unfortunately for many patients, the findings won't make much of a difference.
[ترجمه گوگل]متأسفانه برای بسیاری از بیماران، یافته ها تفاوت چندانی ایجاد نمی کند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه برای بسیاری از بیماران، یافته ها تفاوت چندانی نخواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بهای بیش از حد دادن و الکی چیزی یا کسی رو گنده کردن
محترم شماردن/ مهم تلقی کردن
مهم دانستن، اهمیتِ زیادی دادن، تاکید بیش از حد کردن، کلید کردن، گیر دادن

بپرس