make love


معنی: عشق ورزیدن، عشقبازی کردن
معانی دیگر: 1- جماع کردن، همخوابی کردن 2- ماچ و بوسه کردن

جمله های نمونه

1. Make love not war.
[ترجمه Mohammad Khazaii] عشق بورزید نه جنگ
|
[ترجمه محمد] باعشق جنگ نکن
|
[ترجمه محمد] مهرورزی کن، نه جنگ!
|
[ترجمه گوگل]عشق کن نه جنگ
[ترجمه ترگمان]عشق را جنگ نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She never expected him to make love to her there.
[ترجمه گوگل]او هرگز انتظار نداشت که او آنجا با او عشقبازی کند
[ترجمه ترگمان]هرگز انتظار نداشت که او با او عشق بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He wanted to make love to her.
[ترجمه گوگل]می خواست با او عشقبازی کند
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست با او عشق بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He refused to make love before they were married.
[ترجمه محمد] او از عشق بازی پیش از ازدواج، خودداری کرد.
|
[ترجمه گوگل]او قبل از ازدواج آنها از عشق ورزیدن امتناع می کرد
[ترجمه ترگمان]او از عشق بازی قبل از ازدواج امتناع ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parisians can cook. Parisians can make love.
[ترجمه گوگل]پاریسی ها می توانند آشپزی کنند پاریسی ها می توانند عشق بازی کنند
[ترجمه ترگمان]پاریسی ها می توانند آشپزی کنند پاریسی ها می توانند عشق بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Next time we make love I want it perfect, with all the time in the world for each other.
[ترجمه گوگل]دفعه بعد که عشق می کنیم، من آن را کامل می خواهم، با تمام وقت دنیا برای یکدیگر
[ترجمه ترگمان]دفعه بعد که عاشق می شویم، آن را عالی و با تمام زمان در دنیا برای هم دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When Harry and Kate make love, which is frequently, they go in for lots of lighted candles.
[ترجمه گوگل]وقتی هری و کیت با هم عشق می ورزند، که معمولاً انجام می شود، آنها به دنبال شمع های روشن می روند
[ترجمه ترگمان]وقتی هری و کیت عشق بازی می کنند، که اغلب اوقات آن ها را به خاطر کلی شمع روشن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Would they make love all day at some hot, steamy house somewhere in this glittering cosmopolitan city?
[ترجمه گوگل]آیا آنها تمام روز را در خانه ای گرم و بخار در جایی در این شهر پر زرق و برق جهان وطن عشق می ورزند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها تمام روز را در یک خانه گرم و شرجی در جایی در این شهر بین المللی درخشان عشق بازی می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Races insult each other, and make war, and make love, and they may mix these activities up.
[ترجمه گوگل]نژادها به یکدیگر توهین می کنند و جنگ می کنند و عشق می ورزند و ممکن است این فعالیت ها را با هم مخلوط کنند
[ترجمه ترگمان]نژادها به یکدیگر توهین می کنند، جنگ می کنند، و با یکدیگر عشق بازی می کنند، و ممکن است این فعالیت ها را با هم ترکیب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those options are limited: shoot, kill, make love, deceive, ambush -- that sort of thing.
[ترجمه گوگل]این گزینه ها محدود هستند: تیراندازی، کشتن، عشق ورزی، فریب دادن، کمین کردن -- از این قبیل چیزها
[ترجمه ترگمان]آن گزینه ها محدود هستند: عکاسی، کشتن، ایجاد عشق، فریب، حمله - - این قبیل چیزها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He discovered this every time he wanted to make love to her.
[ترجمه گوگل]هر بار که می خواست با او عشقبازی کند، این را کشف می کرد
[ترجمه ترگمان]هر بار که می خواست با او عشق بازی کند این نکته را کشف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He absolutely ached to make love to Rachel, he would have done anything to see her naked.
[ترجمه گوگل]او از عشق ورزی با راشل به شدت درد داشت، برای دیدن او برهنه هر کاری می کرد
[ترجمه ترگمان]او به کلی از عشق بازی با ریچل درد می کرد، حاضر بود هر کاری کرده باشد تا لخت او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And yet another moral occurs to me now: Make love when you can. It's good for you. Kurt Vonnegut
[ترجمه گوگل]و اخلاق دیگری هم اکنون به ذهنم خطور می کند: هر وقت می توانید عشق بورزید برای شما خوب است کرت وونگات
[ترجمه ترگمان]و با این حال، حالا دیگر نتیجه اخلاقی دیگری به ذهنم می رسد: هر وقت که می توانی عشق بازی کن برای تو خوب است کرت Vonnegut
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anyway it was make love not war and that kind of thing seemed to go along with it, y'know.
[ترجمه گوگل]به هر حال این عشق بود نه جنگ و به نظر می رسید که چنین چیزهایی با آن همراه است، می دانید
[ترجمه ترگمان]به هر حال، عشق به جنگ و این جور چیزها به نظر می رسید که با آن همراه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عشق ورزیدن (فعل)
adore, make love

عشقبازی کردن (فعل)
make love, gallant, flirt, gallivant

انگلیسی به انگلیسی

• have sexual relations

پیشنهاد کاربران

هم آغوشی کردن
با هم خوابیدن
سکس، رابطه جنسی و. . .
معاشقه
رابطه برقرار کردن
۱ - عشق بازی کردن ( ماچ و بوسه )
۲ - عشق بازی کردن ( همخوابی و رابطه داشتن )

بپرس