• : تعریف: to make enough money to pay for essential things. • مشابه: economize, pinch pennies, save
- She works hard just to make ends meet.
[ترجمه Ali] او سخت کار می کند تا به اندازه درآمدش خرج کند
|
[ترجمه A translator] او برای امرار معاش سخت کار میکند
|
[ترجمه ghazaleh] او به سختی کار میکند تا بتواند مخارج ضروری زندگی را بپردازد
|
[ترجمه Shabnam..Saman] از پس مخارج برآمدن
|
[ترجمه گوگل] او سخت کار می کند فقط برای گذران زندگی [ترجمه ترگمان] او به سختی کار می کند تا همه چیز به هم برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• barely earn enough money to survive, live on the edge of poverty
پیشنهاد کاربران
I cant make ends meet هشتم گرو نُهَم است
بخور نمیر
پول کافی برای پرداخت صورتحساب ها نداشتن
پول و درامد در حد بخور و نمیر داشتن. اونقدر که فقط احتیاجات ضروری زندگی رو بتونی تامین کنی Mr. Stoughton and his family were able to make ends meet, but they did not have any extra money for vacations or other fun activities. ... [مشاهده متن کامل]
آقای استاتون و خانواده اش می توانستند مخارج زندگی خود را تامین کنند، اما هیچ پول اضافی برای تعطیلات یا فعالیت های سرگرم کننده دیگر نداشتند
گذران
پول کافی برای گذران زندگی
to have enough money to buy what you need to live/ The phrase “make ends meet” refers to earning just enough money to cover one’s living expenses. When someone is making ends meet, they are managing to get by financially, even if it’s a tight situation. ... [مشاهده متن کامل]
داشتن پول کافی برای خرید آنچه برای زندگی نیاز دارید، درآمد داشتن برای گذران زندگی کسب درآمد کافی برای پوشش/ تامین مخارج زندگی داشتن. وقتی someone is making ends meet، یعنی حتی اگر شرایط سختی باشد، از نظر مالی از پس آن بر می آید. It’s not easy to make ends meet with a big family, but somehow we manage. Despite their low income, they were finding it hard to make ends meet. With Betty’s salary, they barely made ends meet each month. After the recent income tax hike, many people suddenly found it difficult to make both ends meet.
جان کندن تا آخر برج
پول کافی داشتن برای نیاز های روزانه
به سر برج رسوندن حقوق ( با کاهش هزینه های اضافی و قناعت کردن ) خرج رو متناسب با دخل پیش بردن
تأمین مخارج اساسی/ضروری
مدیریت پول و به اندازه خرج کردن تا روزی کم نیاوریم
To manage one's money so as to have enough to live on; yo be okay financially برابر کردن دخل و خرج!
💎Make Ends Meet Have enough money to cover basic expenses :Alternative form make ( both ) ends meet 💎make ends meet ( Indian English make both ends meet ) to have just enough money to pay for the things that you need ... [مشاهده متن کامل]
👈🏿 I've taken a second job in the evenings just to make ends meet 👈🏿 It’s not easy to make ends meet with a big family, but somehow we manage CambridgeDictionary@ 💎make ( both ) ends meet to earn just enough money to be able to buy the things you need 👈🏿 Many families struggle to make ends meet OxfordDictionary@ عبارت، با مفهوم فارسی: *. . . تنها قادر به از عهده مخارج اولیه زندگی ( مثل خورد و خوراک و احتیاجات ضروری ) برآمدن* ❇️PROVERB ❇️SAYING ❇️IDIOM
توضیح درباره اصطلاح make both ends meetends در این عبارت به معنای پایان ماه است و اصطلاح make both ends meet به معنای این است که پول کافی داشته باشید تا بتوانید ماه را به آخر برسانید.
زوری از پس مخارج بر آمدن ( مثلا اگه حقوق ات 15 میلیون هم باشه این براش صدق میکنه. اونایی که موافق اند با لایک تایید کنند.
مدیریت مالی کردن ( مثلا خرج زندگی )
مدیریت شرایط کم پولی
یر به یر کردن گذران کردن به ته برج رسوندن
امرار معاش کردن
دخل رو به خرج رسوندن , از پس مخارج براومدن # It is hard to make ends meet on his salary # When he lost his job, we could barely make ends meet # Both husband and wife had to work to make ends meet
make ends meet هشت گرو نه بودن I can’t make ends meet هشتم گرو نه است I
Pay one's bill
پول بخور و نمیر درآوردن
حقوق بخور و نمیر
Phrase : پول کافی برای زندگی به دست آوردن توانایی تامین مالی زندگی را داشتن از پس مخارج زندگی برآمدن
To live within meams=make ends meet Meaming:the money you earn is equal to money you pay
to manage one's money so as to have enough to live on , to be okay financially
دخل و خرج و یکی کردن
خرج و دخل را در توازن نگاه داشتن
مدیریت و بهره وری در خریدن اشیا با پول
l cant make ends meet تا آخر ماه نمی کشونم
I'll have get an extra job in the evnings . I cant make ends meet on my salary
Have just enough money to buy what you need
دخل و خرج را با هم برابر کردن
درآمد بخور نمیر داشتن
از پس مخارج برامدن
داشتن پول کافی برای احتیاجات
پول کافی برای خریدن حداقل مایحتاج زندگی بخور ونمیر زندگی کردن
He can not make ends meet از پس مخارج بر نمی اید
بخور و نمیر
to have just enough money to pay for the things that you need داشتن پول کافی برای پرداخت چیزهای ک نیاز دارید