ترتیبات کاری را مهیا کردن . مثلا ترتیبات ملاقات . ترتیبات یک جشن رامهیا کردن . ترتیبات سفر رامهیا کردن.
من ترتیبی خواهم داد برای شما دو نفر تا این هفته دیدار کنید.
... [مشاهده متن کامل]
برنامه ریزی برای انجام کاری. . . . . .
ما برنامه ریزی خواهیم کرد که سروقت انجا باشیم.
بمعنی هماهنگی برای چیزی. . . . .
من با فرد برای وام هماهنگ خواهم کرد.
تدارک چیدن