make a sacrifice

جمله های نمونه

1. And the people least willing to make a sacrifice?
[ترجمه گوگل]و مردم کمترین تمایلی به فداکاری دارند؟
[ترجمه ترگمان]و مردم حداقل تمایل دارن که یه فداکاری کنن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But because of a willingness to make a sacrifice for our shared objectives, we reached a spiritual consensus.
[ترجمه گوگل]اما به دلیل تمایل به فداکاری برای اهداف مشترکمان، به یک اجماع معنوی دست یافتیم
[ترجمه ترگمان]اما به دلیل تمایل به فداکاری برای اهداف مشترکمان، به یک اجماع روحی رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Well madam, we'll make a sacrifice.
[ترجمه گوگل]خب خانوم فداکاری میکنیم
[ترجمه ترگمان]خوب، بانوی من، ما یک قربانی خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must make a sacrifice sometimes.
[ترجمه گوگل]گاهی باید فداکاری کنیم
[ترجمه ترگمان]گاهی باید فداکاری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did I make a sacrifice?
[ترجمه گوگل]آیا من فداکاری کردم؟
[ترجمه ترگمان]من فداکاری کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Obviously, the people of Israel had no idea what I was saying, because I said I was going to make a sacrifice, but I ended up killing theprophets of Baal.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که قوم اسرائیل نمی دانستند من چه می گویم، زیرا گفتم می خواهم قربانی کنم، اما در نهایت پیامبران بعل را کشتم
[ترجمه ترگمان]واضح است که مردم اسرائیل نمی دانستند که من چه می گویم، چون گفتم قصد دارم قربانی کنم، اما به کشتن theprophets \"بعل\" خاتمه دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When men grow virtuous in their old age, they only make a sacrifice to god of the devil's leavings.
[ترجمه گوگل]وقتی انسانها در سنین پیری با فضیلت رشد می کنند، فقط برای خدای ترک های شیطان قربانی می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی انسان در سنین پیری با فضیلت رشد می کند، آن ها فقط برای خدای شیطان قربانی یک فداکاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My team mates and I know that if I have to make a sacrifice for the team I'll be the first one to do it and accept it.
[ترجمه گوگل]من و هم تیمی هایم می دانیم که اگر مجبور باشم برای تیم فداکاری کنم، اولین کسی هستم که این کار را انجام می دهم و آن را می پذیرم
[ترجمه ترگمان]تیم من و رفقای من می دانند که اگر مجبور باشم برای تیم قربانی کنم اولین نفری خواهم بود که این کار را انجام دهم و آن را بپذیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In order to ideals, I have to pay a little effort, and even make a sacrifice?
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به آرمان ها باید کمی تلاش کنم و حتی فداکاری کنم؟
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به آرمان، باید کمی تلاش کنم و حتی قربانی کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ask your date about a movie he or she wants to see and get tickets. Make a sacrifice on this date and it will be shown to your date.
[ترجمه گوگل]تاریخ خود را در مورد فیلمی که می خواهد ببیند بپرسید و بلیط تهیه کنید در این تاریخ قربانی کنید و به تاریخ شما نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]از تاریخ خود در مورد فیلمی بپرسید که او می خواهد ببیند و بلیط بگیرد در این تاریخ فداکاری کنید و آن را به تاریخ خود نشان دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Azzurri international had stated on Tuesday that he wanted to remain at Lazio, although he needed the club to show that they were willing to make a sacrifice to keep him in Rome .
[ترجمه گوگل]این ملی پوش آتزوری روز سه شنبه اعلام کرده بود که می خواهد در لاتزیو بماند، اگرچه به باشگاه نیاز داشت تا نشان دهد که حاضر است برای حفظ او در رم فداکاری کند
[ترجمه ترگمان]The بین المللی Azzurri روز سه شنبه اعلام کرده بود که می خواهد در لاتزیو باقی بماند، اگرچه او به این باشگاه نیاز داشت تا نشان دهد که حاضر به قربانی کردن وی در رم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A real hero has courage, a nobel purpose and willing to make a sacrifice.
[ترجمه گوگل]یک قهرمان واقعی شجاعت دارد، هدفی نوبل دارد و مایل به فداکاری است
[ترجمه ترگمان]یک قهرمان واقعی شجاعت، یک هدف نوبل و تمایل به قربانی کردن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A CEO who accepts an annual salary of $1 sends a powerful message -- namely, that he or she is a team player who wants to make a sacrifice for the good of the company.
[ترجمه گوگل]مدیر عاملی که حقوق سالانه 1 دلار را می‌پذیرد، پیامی قدرتمند می‌فرستد - یعنی اینکه او یک بازیکن تیمی است که می‌خواهد برای خیر شرکت فداکاری کند
[ترجمه ترگمان]یک مدیر عامل که یک حقوق سالانه ۱ دلاری را می پذیرد یک پیام قوی می فرستد - یعنی اینکه او یا او یک بازیکن تیم است که می خواهد برای نفع شرکت قربانی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The internationals needed to recover so I had to make a sacrifice.
[ترجمه گوگل]بین المللی ها نیاز به بهبودی داشتند، بنابراین من باید فداکاری می کردم
[ترجمه ترگمان]The نیاز داشت که بهبود پیدا کنه و من مجبور شدم یه قربانی درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• give up something

پیشنهاد کاربران

از خودگذشتگی کردن�فداکاری کردن
�ایثار کردن
فداکاری
قربانی کردن، فداکردن چیزی

بپرس