make a hash of

پیشنهاد کاربران

make a mess of; bungle ( New Oxford American Dictionary )
بهم ریختن اوضاع؛ ندونم کاری کردن؛ فاتحه ی کاری یا چیزی رو خوندن؛ خراب کردن؛ ضایع کردن؛ گند زدن؛ ترکمون زدن؛ گُ* زدن
Example 1: 👇
She made a real hash of her first job in marketing.
...
[مشاهده متن کامل]

او در اولین شغلش در بازاریابی گند زد.
Example 2: 👇
He tried a shot at goal but made a hash of it.
شوتی رو که به سمت گل کشید خراب کرد.
Example 3: 👇
LINDA: If you don't want Johnny to go off tonight and make a hash of both your lives, you'd better send him some word to the boat.
JULIA ( smiles ) : Somehow, I don't think that's necessary.
* Holiday - a play by Philip Barry
لیندا: اگر نمی خوای جانی امشب بره و زندگی هر دوی شما خراب بشه ( فاتحه اش خونده بشه یا بهش گند زده بشه ) ، بهتر ه به قایقی که باهاش سفر داره یه پیام بفرستی.
جولیا ( لبخند می زند ) : یه جورایی فکر نمی کنم لازم باشه.
گفتگوی انتخابی: نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری

make a hash of
گند زدن

بپرس