make a fool of


مسخره کردن، دست انداختن، آبروی (خود را) ریختن، (خود را) مضحکه کردن، (خود را) مورد تمسخر قرار دادن

انگلیسی به انگلیسی

• make fun of, mock, laugh at

پیشنهاد کاربران

مضحکه کردن کسی.
مثال:
he made a fool of me on the tennis court.
به طرز احقانه ای رفتار کردن به منظور خنداندن بقیه
احمقانه رفتار کردن

بپرس