make a clean break

پیشنهاد کاربران

جدایی کامل و ناگهانی از شخصی ، سازمانی یا موقعیتی
: to end sth
To remove oneself wholly and permanently from a relationship, situation, or attachment.
پایان دادن به، گسستن از، فاصله گرفتن از
I've been lingering too much on the mistakes I made in the past. It's high time I made a clean break and started fresh!
...
[مشاهده متن کامل]

من بیش از حد روی اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده ام معطل مانده ام. وقت آن است که تمامش کنم و شروع تازه ای داشته باشم!
I think I need to make a clean break from Robert. Our relationship has just grown so co - dependent lately.
فکر می کنم باید از روبرت فاصله بگیرم. رابطه ما اخیراً خیلی به هم - وابسته شده است.

شروع دوباره داشتن

بپرس