majorly
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
- خیلی زیاد / به شدت
- فوق العاده / حسابی
- عمدتاً / اساساً
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :**
به معنای خیلی زیاد یا شدیداً.
مثال: *He majorly messed up the project. *
... [مشاهده متن کامل]
او پروژه را حسابی خراب کرد.
2. ** ( غیررسمی – کاربردی ) :**
گاهی برای تأکید مثبت هم استفاده می شود.
مثال: *That movie was majorly awesome. *
آن فیلم فوق العاده عالی بود.
3. ** ( رسمی – کمتر رایج ) :**
به معنای �عمدتاً� یا �اساساً�.
مثال: *The problem is majorly about funding. *
مشکل عمدتاً مربوط به تأمین مالی است.
- - -
🔸 مترادف ها:
greatly – seriously – extremely – mostly – chiefly
- خیلی زیاد / به شدت
- فوق العاده / حسابی
- عمدتاً / اساساً
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :**
به معنای خیلی زیاد یا شدیداً.
مثال: *He majorly messed up the project. *
... [مشاهده متن کامل]
او پروژه را حسابی خراب کرد.
2. ** ( غیررسمی – کاربردی ) :**
گاهی برای تأکید مثبت هم استفاده می شود.
مثال: *That movie was majorly awesome. *
آن فیلم فوق العاده عالی بود.
3. ** ( رسمی – کمتر رایج ) :**
به معنای �عمدتاً� یا �اساساً�.
مثال: *The problem is majorly about funding. *
مشکل عمدتاً مربوط به تأمین مالی است.
- - -
🔸 مترادف ها:
عمدتا، به طور عمده