majority leader

جمله های نمونه

1. Polanco's office said the Senate majority leader will instead fulfill his term, which expires in 200
[ترجمه گوگل]دفتر پولانکو اعلام کرد که رهبر اکثریت سنا در عوض دوره خود را که در سال 200 به پایان می رسد، به پایان خواهد رساند
[ترجمه ترگمان]دفتر Polanco گفت که رهبر اکثریت مجلس سنا به جای آن دوره خود را که در سال ۲۰۰ منقضی می شود، انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Senate Majority Leader Bob Dole supports it, though he has ranked it below other foreign-policy priorities.
[ترجمه گوگل]باب دول، رهبر اکثریت سنا، از آن حمایت می کند، اگرچه او آن را پایین تر از سایر اولویت های سیاست خارجی قرار داده است
[ترجمه ترگمان]رهبر اکثریت سنا باب دول آن را پشتیبانی می کند، اگرچه او آن را زیر اولویت های سیاست خارجی قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But Dole rebuffed calls that he resign as majority leader because he is too busy campaigning.
[ترجمه گوگل]اما دول درخواست ها مبنی بر استعفای خود از رهبری اکثریت را رد کرد زیرا او بیش از حد مشغول کارزار انتخاباتی است
[ترجمه ترگمان]اما دول خواهان آن است که او به عنوان رهبر اکثریت استعفا دهد زیرا او بیش از حد فعالیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The same election results that stunned the Senate majority leader may also have shaken him awake.
[ترجمه گوگل]همان نتایج انتخاباتی که رهبر اکثریت سنا را حیرت زده کرد، ممکن است او را نیز بیدار کرده باشد
[ترجمه ترگمان]همان نتایج انتخابات که رهبر اکثریت مجلس سنا را حیرت زده کرد ممکن است او را بیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chicago-Seattle, running through the hometowns of the Senate majority leader and of the chairman of the Senate Commerce Committee.
[ترجمه گوگل]شیکاگو-سیاتل، از زادگاه رهبر اکثریت سنا و رئیس کمیته بازرگانی سنا عبور می کند
[ترجمه ترگمان]شیکاگو - سیاتل، که از شهرهای hometowns رهبر اکثریت سنا و رئیس کمیته بازرگانی سنا می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. George W. . Bush, asking him to endorse the majority leader.
[ترجمه گوگل]جورج دبلیو بوش، از او می خواهد که رهبر اکثریت را تایید کند
[ترجمه ترگمان]جرج دبلیو بوش از او درخواست کرد که رهبر اکثریت را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Senate majority leader already holds more than one-third of the delegates needed to secure the Republican presidential nomination.
[ترجمه گوگل]رهبر اکثریت سنا در حال حاضر بیش از یک سوم نمایندگان مورد نیاز برای تضمین نامزدی ریاست جمهوری جمهوری خواهان را در اختیار دارد
[ترجمه ترگمان]رهبر اکثریت سنا پیش از این بیش از یک سوم از نمایندگان مورد نیاز برای تضمین نامزدی ریاست جمهوری جمهوری خواه را در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His rise to Senate majority leader was in no small measure a reward for his debating success against Democratic opponents.
[ترجمه گوگل]رسیدن او به رهبری اکثریت سنا، پاداشی برای موفقیت او در بحث در برابر مخالفان دموکرات بود
[ترجمه ترگمان]افزایش او به رهبر اکثریت مجلس سنا در هیچ معیاری برای پیروزی خود در مخالفت با مخالفان دموکرات در نظر گرفته نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As majority leader in the Senate, Eland said, Dole was partly to blame for the gridlock in Washington.
[ترجمه گوگل]به عنوان رهبر اکثریت در سنا، الند گفت، دول تا حدودی مقصر بن بست در واشنگتن است
[ترجمه ترگمان]eland گفت که به عنوان رهبر اکثریت مجلس سنا، دول تا حدودی برای این بن بست در واشنگتن مقصر شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Senate majority leader talked about a balanced budget, smaller government, lower taxes, and a strong foreign policy.
[ترجمه گوگل]رهبر اکثریت سنا در مورد بودجه متعادل، دولت کوچکتر، مالیات کمتر و سیاست خارجی قوی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]رهبر اکثریت سنا در مورد یک بودجه متوازن، دولت کوچک تر، مالیات های کم تر و سیاست خارجی قوی سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The week also provided some victories for the majority leader.
[ترجمه گوگل]این هفته همچنین پیروزی هایی را برای رهبر اکثریت به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]این هفته همچنین برخی پیروزی های برای رهبر اکثریت را به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dole, the Senate majority leader, on the front page.
[ترجمه گوگل]دول، رهبر اکثریت سنا، در صفحه اول
[ترجمه ترگمان]دول، رهبر اکثریت مجلس سنا در صفحه اول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Being majority leader is a good position to be in.
[ترجمه گوگل]رهبر اکثریت بودن موقعیت خوبی برای حضور است
[ترجمه ترگمان]رهبر اکثریت بودن جایگاه خوبی است که باید در آن حضور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bob Dole, R-Kan., the majority leader, had held many meetings with Clinton on the Bosian mess.
[ترجمه گوگل]باب دول، آر-کان، رهبر اکثریت، جلسات زیادی با کلینتون در مورد آشفتگی بوسیا برگزار کرده بود
[ترجمه ترگمان]باب دول، آر - کان رهبر اکثریت، بسیاری از جلسات خود را با کلینتون در the Bosian برگزار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• leader of the majority party in a legislative body; house or senate member from the majority party who directs party activity on the chamber floor

پیشنهاد کاربران

رهبر اکثریت در یک گروه حزبی از حزب اکثریت حاکم انتخاب می شود. وظیفه اصلی او، جدای از سخنگویی حزب اکثریت، هدایت مذاکرات در صحن است.

بپرس