maintainer


معنی: نگاه دارنده
معانی دیگر: مدعی

جمله های نمونه

1. The maintaining of one vice costs more than ten virtues.
[ترجمه گوگل]حفظ یک رذیله بیش از ده فضیلت دارد
[ترجمه ترگمان]نگهداری یک جانشین بیش از ده فضیلت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He maintains a rigidly right-wing political stance.
[ترجمه گوگل]او یک موضع سیاسی سختگیرانه جناح راست دارد
[ترجمه ترگمان]او موضع سیاسی جناح راست خود را حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The army has been brought in to maintain order in the region.
[ترجمه گوگل]ارتش برای حفظ نظم در منطقه وارد شده است
[ترجمه ترگمان]ارتش برای حفظ نظم در منطقه آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This newspaper maintains a good balance in its presentation of different opinions.
[ترجمه گوگل]این روزنامه تعادل خوبی را در ارائه نظرات مختلف حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]این روزنامه تعادل خوبی در ارائه نظرات مختلف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is absolutely vital that food supplies should be maintained.
[ترجمه گوگل]این کاملاً حیاتی است که منابع غذایی باید حفظ شود
[ترجمه ترگمان]این کاملا حیاتی است که تامین غذا باید حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She maintained rigid control over her emotional and sexual life.
[ترجمه گوگل]او کنترل سفت و سختی بر زندگی عاطفی و جنسی خود داشت
[ترجمه ترگمان]او کنترل سخت و سخت خود را بر زندگی عاطفی و جنسی اش حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are clearly intent on maintaining standards.
[ترجمه گوگل]آنها به وضوح قصد دارند استانداردها را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به وضوح در حفظ استانداردها نقش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Department maintains many close contacts with the chemical industry.
[ترجمه گوگل]این وزارت ارتباطات نزدیک زیادی با صنایع شیمیایی دارد
[ترجمه ترگمان]این اداره دارای بسیاری از تماس های نزدیک با صنعت شیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are many people who wish to maintain the status quo.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی هستند که مایل به حفظ وضعیت موجود هستند
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی وجود دارند که می خواهند وضعیت موجود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Life is full of inevitable highs and lows. Don't complain, don't explain, just maintain.
[ترجمه گوگل]زندگی پر از پستی و بلندی های اجتناب ناپذیر است شکایت نکنید، توضیح ندهید، فقط حفظ کنید
[ترجمه ترگمان]زندگی پر از نیازهای ضروری و lows شکایت نکن، توضیح نده، فقط ادامه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Throughout life's complications, you should maintain such a sense of elegance.
[ترجمه گوگل]در طول مشکلات زندگی، شما باید چنین حس ظرافت را حفظ کنید
[ترجمه ترگمان]در طول مشکلات زندگی باید این حس ظرافت را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They must do their best to maintain sales at their usual rate.
[ترجمه گوگل]آنها باید تمام تلاش خود را برای حفظ فروش در نرخ معمول خود انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید نهایت تلاش خود را بکنند تا فروش را با نرخ معمول خود حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is important to maintain strict confidentiality at all times.
[ترجمه گوگل]مهم است که همیشه محرمانه نگه دارید
[ترجمه ترگمان]مهم است که در تمام زمان ها محرمانه بودن را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whatever may betide, maintain your courage.
[ترجمه گوگل]هر چه در راه است، شجاعت خود را حفظ کنید
[ترجمه ترگمان]تقدیر هرچه باشد، شجاعت خود را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's endless work maintaining the house in good repair.
[ترجمه گوگل]این کار بی پایان است که خانه را به خوبی تعمیر می کند
[ترجمه ترگمان]کار بی پایانی است که خانه را در تعمیر و تعمیرات خوب نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نگاه دارنده (اسم)
holder, handler, preservative, suspensor, maintainer

انگلیسی به انگلیسی

• one who maintains

پیشنهاد کاربران

نگاه دارنده. اقامه کننده
مثال:
Maintainer of justice
نگاه دارنده ی عدالت
� قَائِمًا بِالْقِسْطِ�
نگه دارنده
تعمیر کننده
a person or thing that maintains something, in particular computer software

بپرس