• : تعریف: a man whose job is to deliver mail; postman.
جمله های نمونه
1. the dog snarled at the mailman
سگ با خشم دندان هایش را به پستچی نشان داد.
2. my confusion of the neighbor for the mailman embarrassed me
عوضی گرفتن همسایه به جای پستچی مرا خجل کرد.
3. The mailman propped his bicycle up against the wall and put the mail into the mailbox.
[ترجمه چصخل بی ادب] پستچی لب مرابه فاک داد
|
[ترجمه nem b mola] نامه رسون، پست چی
|
[ترجمه گوگل]مامور پست دوچرخه خود را به دیوار چسباند و نامه را در صندوق پست گذاشت [ترجمه ترگمان]پستچی دوچرخه اش را به دیوار تکیه داد و نامه را در صندوق پستی قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The mailman delivered the letters promptly.
[ترجمه گوگل]مامور پست نامه ها را فوراً تحویل داد [ترجمه ترگمان]پستچی فورا نامه ها رو تحویل داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The mailman hasn't been round yet.
[ترجمه گوگل]پستچی هنوز دور نشده است [ترجمه ترگمان]پستچی هنوز برنگشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The mailman always comes at 9 o'clock.
[ترجمه گوگل]پستچی همیشه ساعت 9 میاد [ترجمه ترگمان]پستچی همیشه ساعت ۹ می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The second man was a mailman, he said, and he looked nervous and pale.
[ترجمه گوگل]مرد دوم یک پستچی بود، او گفت، و عصبی و رنگ پریده به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]مرد دوم، پستچی بود و عصبی و رنگ پریده به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Through the kitchen window, I saw the mailman walking up to the house.
[ترجمه گوگل]از پنجره آشپزخانه، پستچی را دیدم که به سمت خانه رفت [ترجمه ترگمان]از پنجره آشپزخانه دیدم که پستچی در حال راه رفتن به خانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The mailman just dropped some mail in our box, Grandpa.
[ترجمه گوگل]پستچی فقط مقداری نامه در صندوق ما انداخت، پدربزرگ [ترجمه ترگمان]پستچی یه سری ایمیل تو صندوق ما انداخته بود، بابابزرگ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It can't be the mailman. It's only seven o '.
[ترجمه گوگل]نمی تواند پستچی باشد فقط هفت ساعت است [ترجمه ترگمان]نمی تواند پستچی باشد فقط هفت تا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Mailman Lumpy seems to be really duteous.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد میلمن لامپی واقعاً وظیفه شناس است [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Mailman Lumpy واقعا \"duteous\" (Mailman Lumpy)باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'll wait for mailman to bring me theirss reply.
[ترجمه گوگل]منتظر پست نامه می مانم تا پاسخ خود را برایم بیاورد [ترجمه ترگمان]منتظر پستچی خواهم ماند تا جواب theirss را برایم بیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Through the kitchen window, I saw mailman walking up to the house.
[ترجمه گوگل]از پنجره آشپزخانه، پستچی را دیدم که به سمت خانه رفت [ترجمه ترگمان]از پنجره آشپزخانه دیدم که پستچی به طرف خانه می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The dog gave the mailman a nasty bite.
[ترجمه گوگل]سگ نیش بدی به پستچی داد [ترجمه ترگمان]سگ گاز بدی به پستچی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The barking dog made the mailman back away in fear.
[ترجمه گوگل]سگ پارس، پستچی را با ترس از او دور کرد [ترجمه ترگمان]پارس سگ، پستچی را به وحشت انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
چاپار (اسم)
post, mail, express messenger, postboy, postilion, mailman, letter carrier, lion, pony express
نامه رسان (اسم)
mailman, letter carrier, mailer, postman
پستچی (اسم)
mailman, letter carrier, postman, member of the post office
انگلیسی به انگلیسی
• person who delivers mail, postman, mail carrier a mailman is a man whose job is to deliver letters and parcels that are sent by post; used in american english.
پیشنهاد کاربران
Postman=
به صورت غیرمنتظره جلوی در خونه ی کسی ( معشوق ) سبز شدن. ( یک مدل تکنیک مخ زنی )