magnificence

/mægˈnɪfəsəns//mæɡˈnɪfɪsns/

معنی: بزرگی، عظمت، کرم، طمطراق
معانی دیگر: جلال، شکوه، اورنگ، فرهی، آفرنگ، جبروت، فرهت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality of being grand or splendid.
مترادف: glory, grandeur, grandiosity, majesty, splendor
مشابه: dazzle, impressiveness, luster, pomp, sumptuousness

جمله های نمونه

1. the magnificence of god
اورنگ الهی

2. the magnificence of napoleon's coronation ceremony
شکوه مراسم تاج گذاری ناپلئون

3. his eyes had never beheld such magnificence
چشمانش هرگز چنین جاه و جلالی را ندیده بود.

4. A new future will spread its magnificence out before us.
[ترجمه گوگل]آینده ای جدید شکوه خود را در برابر ما خواهد گستراند
[ترجمه ترگمان]آینده ای جدید آن شکوه و جلال خود را در برابر ما گسترش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ancient Rome was the seat of power, magnificence and corruption, the obvious object of love, envy, hatred.
[ترجمه گوگل]روم باستان مقر قدرت، شکوه و فساد، موضوع آشکار عشق، حسادت، نفرت بود
[ترجمه ترگمان]روم باستان مقر قدرت، شکوه و فساد، هدف آشکار عشق، رشک و نفرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Taking into account the thundering magnificence of your new single, the jury must grudgingly return a verdict of not guilty.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن شکوه و عظمت آهنگ جدید شما، هیئت منصفه باید با اکراه حکمی مبنی بر بی گناهی صادر کند
[ترجمه ترگمان]به خاطر این که با شکوه و جلال of، هیئت منصفه باید با اکراه رای هیئت منصفه را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Magnificence is admirable if not always comprehensible, humility is very unattractive to the modern Western mind.
[ترجمه گوگل]شکوه اگر همیشه قابل درک نباشد تحسین برانگیز است، فروتنی برای ذهن مدرن غربی بسیار جذاب نیست
[ترجمه ترگمان]Western، اگر همیشه قابل فهم نباشد، فروتنی بسیار جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The East, abandoning its secular magnificence was descending into a valley.
[ترجمه گوگل]شرق با رها کردن شکوه دنیوی خود در حال فرود آمدن به دره بود
[ترجمه ترگمان]شرق، که از شکوه و جلال دنیوی خود رها شده بود، به درون یک دره سرازیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wanted luxury, magnificence, social station.
[ترجمه گوگل]او تجمل، شکوه و جایگاه اجتماعی می خواست
[ترجمه ترگمان]او می خواست تجمل و شکوه و شکوه و خدمات اجتماعی و اجتماعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was the embodiment of princely magnificence.
[ترجمه گوگل]این تجسم شکوه شاهزاده بود
[ترجمه ترگمان]آن تجسمی از شکوه شاهانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His magnificence are Chinese civilization magnify and expression of ages atmosphere.
[ترجمه گوگل]شکوه و عظمت او تمدن چینی بزرگنمایی و بیان جو اعصار است
[ترجمه ترگمان]شکوه و جلال او تمدن چینی را بزرگ کرده و حالتی از جو اعصار را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Henceforth, the abundant bowel movement started his magnificence.
[ترجمه گوگل]از این پس، اجابت مزاج فراوان، شکوه او را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]از این پس، حرکت فراوان روده شروع به شکوه و جلال خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For who could reject such wondrous magnificence?
[ترجمه گوگل]زیرا چه کسی می تواند چنین شکوه شگفت انگیزی را رد کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می توانست چنین شکوه wondrous را رد کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a mixture of squalor and magnificence.
[ترجمه گوگل]آمیزه ای از افتضاح و شکوه بود
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از ناپاکی و شکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now she's back in her official regalia, in all its gleaming purple magnificence.
[ترجمه گوگل]اکنون او با تمام شکوه و عظمت ارغوانی درخشانش به لباس رسمی خود بازگشته است
[ترجمه ترگمان]حالا در لباس رسمی و درخشان او برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

عظمت (اسم)
arrogance, power, pride, vastness, grandeur, greatness, glory, magnificence, immensity

کرم (اسم)
cream, phylloxera, magnificence, benefaction, worm, worms, helminth, munificence, larva

طمطراق (اسم)
flatulence, magnificence, flatulency, grandiloquence, pomp, turgidity

انگلیسی به انگلیسی

• splendor, grandeur, majesty
magnificence is the quality of being very beautiful or impressive.

پیشنهاد کاربران

فَرَهمَندی
( Farahmandy )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : magnify
✅️ اسم ( noun ) : magnification / magnifier / magnificence / magnitude
✅️ صفت ( adjective ) : magnificent
✅️ قید ( adverb ) : magnificently
شکوهمند

بپرس