magnification

/ˌmæɡnəfəˈkeɪʃn̩//ˌmæɡnɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی
معانی دیگر: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act, process, or product of magnifying or being magnified.
متضاد: reduction
مشابه: amplification

(2) تعریف: the power or extent of magnifying, as of a telescope or microscope.
متضاد: reduction

جمله های نمونه

1. this microscope has a magnification of eight
بزرگ نمایی این میکروسکوپ هشت برابر است.

2. his main concern was the magnification of his own achievements
توجه او بیشتر معطوف به بزرگ نمایی موفقیت های خودش بود.

3. When viewed at high magnification it is clear that the crystals are quite different.
[ترجمه گوگل]هنگامی که با بزرگنمایی بالا مشاهده می شود، واضح است که کریستال ها کاملاً متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به بزرگنمایی بالا نگاه کردیم، واضح است که بلورها کاملا متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Magnification of the leaf allows us to see it in detail.
[ترجمه گوگل]بزرگنمایی برگ به ما امکان می دهد آن را با جزئیات ببینیم
[ترجمه ترگمان]بزرگنمایی برگ به ما اجازه می دهد تا با جزئیات آن را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The colour is evident even under low magnification.
[ترجمه گوگل]رنگ حتی با بزرگنمایی کم نیز مشخص است
[ترجمه ترگمان]این رنگ حتی در بزرگنمایی پایین نیز مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The microscope has a magnification of 1000.
[ترجمه گوگل]این میکروسکوپ دارای بزرگنمایی 1000 است
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ بزرگنمایی ۱۰۰۰ را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The insects were examined under magnification.
[ترجمه گوگل]حشرات تحت بزرگنمایی مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]حشرات زیر بزرگنمایی مورد معاینه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What's the magnification power of your binoculars?
[ترجمه گوگل]قدرت بزرگنمایی دوربین دوچشمی شما چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]چرا با دوربین نگاه می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High-power magnification is needed to see the crystals.
[ترجمه گوگل]برای دیدن کریستال ها به بزرگنمایی با قدرت بالا نیاز است
[ترجمه ترگمان]بزرگنمایی بالا برای دیدن کریستال ها لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Four half-moons of magnification were ground into each lens.
[ترجمه گوگل]چهار نیمه ماه بزرگنمایی در هر عدسی قرار داده شد
[ترجمه ترگمان]چهار قمر بزرگ بزرگنمایی در هر لنز قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scott and Andrew Forman rely on magnification and a computer to help them publish Connections.
[ترجمه گوگل]اسکات و اندرو فورمن برای کمک به انتشار Connections به بزرگنمایی و رایانه کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]اسکات و اندرو Forman به بزرگنمایی و کامپیوتر اتکا می کنند تا به آن ها کمک کند تا ارتباطات را منتشر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A spontaneous way to effect magnification is to bring reading material close to the eye.
[ترجمه گوگل]یک راه خود به خود برای بزرگنمایی، نزدیک کردن مطالب خواندنی به چشم است
[ترجمه ترگمان]یک راه به خودی برای تاثیر دادن بزرگنمایی، آوردن مطالب خواندنی نزدیک به چشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The magnification is usually at least thirty times greater than what is normally seen with the naked eye.
[ترجمه گوگل]بزرگنمایی معمولاً حداقل 30 برابر بیشتر از چیزی است که معمولاً با چشم غیر مسلح دیده می شود
[ترجمه ترگمان]بزرگنمایی معمولا سی برابر بیشتر از چیزی است که معمولا با چشم غیر مسلح دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But when the cross-section is viewed at high magnification, it becomes clear that different plating methods have been used.
[ترجمه گوگل]اما وقتی سطح مقطع را با بزرگنمایی بالا مشاهده می کنیم، مشخص می شود که از روش های مختلف آبکاری استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که سطح مقطع در بزرگنمایی بالا دیده می شود، مشخص می شود که روش های آبکاری مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجلیل (اسم)
homage, celebration, glorification, exaltation, kudos, magnification

تکریم (اسم)
tribute, veneration, respect, glorification, magnification, reverence

درشت نمایی (اسم)
magnification

بزرگ سازی (اسم)
magnification

تخصصی

[سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی
[عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی
[برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت کنندگی
[نساجی] بزرگ نمایی
[ریاضیات] بزرگنمایی
[پلیمر] بزرگنمایی

انگلیسی به انگلیسی

• act of magnifying, state of being magnified; process of enlarging; something which has been enlarged
magnification is the process of making something appear bigger than it actually is, for example, by using a microscope.
the magnification of a microscope, telescope, or pair of binoculars is the degree to which it can magnify things.

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه : ( مِهانیدن/مِهاندَن، مِهان، مِهانِش و. . . )
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " مِهینیدن" به چمِهایِ زیر بوده است:
بزرگ کردن، بزرگتر کردن، افزایش دادن، وسعت دادن، وسیع کردن
همچنین واژه یِ " مِهینیشن" به چمِ " افزایش، وسعت، بزرگی، توسعه، بزرگترسازی" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
در واژه یِ " مِهینیدن" که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یدن ) ساخته شده است، " ین" نشانه یِ گذرا/سببی ساز ( Kausativ ) است که این نشانه در زبانِ پارسیِ کُنونی " آن" شده است ( مانندِ خوردن/خوراندن ) ؛ پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " مِهینیدن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" را خواهیم داشت. همچنین بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " مِهینیدن"، " مِهین" بوده است که با تَراگردانی به زبانِ پارسیِ کُنونی واژه یِ " مِهان" را خواهیم داشت.
پس :
مِهانیدن یا مِهاندَن = بزرگتر کردن، افزایش دادن، توسعه دادن، وسیع کردن
اکنون اگر بخواهیم واژه یِ " مِهینیشن" را که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یشن ) ساخته شده است، به زبانِ پارسیِ کُنونی برگردانیم واژه یِ " مِهانِش" را خواهیم داشت؛ چراکه " ین" همانگونه که در بالا گفته شد، در پارسیِ کُنونی " آن" شده است و پسوندِ نامسازِ " یشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در زبانِ پارسیِ کُنونی شده است.
پس:
" مِهانِش"= وسعت، بزرگی، افزایش، توسعه، بزرگتر سازی
کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" همچم و برابر با واژه یِ آلمانیِ " vergr��ern " است و برابر با واژه یِ " enlarge، increase ، magnify " در زبانهای رُمَنیک است.
واژه یِ " مِهانِش" نیز برابر و همچم با واژه یِ آلمانیِ " vergr��erung " است و همچنین برابر با واژگانِ " enlargement، increase ، magnification " در زبانهایِ رُمَنیک می باشد.
پَسگَشت:
1 - رویبرگِ 55 ، 119 و 167 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" نویسنده: "دیوید مک کنزی"
( برای دیدن عکسها به زیرواژه یِ " مهانیدن" در همین تارنما مراجعه کنید. )

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : magnify
✅️ اسم ( noun ) : magnification / magnifier / magnificence / magnitude
✅️ صفت ( adjective ) : magnificent
✅️ قید ( adverb ) : magnificently
magnification ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: بزرگ نمایی
تعریف: نسبت اندازۀ تصویر به اندازۀ شی‏ء در ابزار نوری
magnification ( noun ) = بزرگنمایی، بزرگ سازی، میزان یا درجه بزرگنمایی
examples:
1 - Magnification of the leaf allows us to see it in detail.
بزرگنمایی برگ به ما اجازه می دهد تا آن را با جزئیات ببینیم.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - These binoculars have x10 magnification ( = they magnify ten times ) .
این دوربین های شکاری دارای بزرگنمایی x10 هستند ( = ده برابر بزرگنمایی می شوند ) .
3 - The amount of the magnification being decided upon, it only is necessary to place the front and back of the camera in correct relative positions.
مقدار بزرگنمایی دوربین تنظیم شده است ، فقط لازم است جلو و عقب دوربین را در موقعیت های نسبی صحیح قرار دهیم.

magnification
در میکروسکوپ به معنی بزرگنمایی است
مقیاس

بپرس