magnetized

/ˈmæɡnəˌtaɪzd//ˈmæɡnɪtaɪzd/

معنی: مغناطیسی، مغناطیسی شده
معانی دیگر: مغناطیسی، مغناطیسی شده

جمله های نمونه

1. magnetized needle
سوزن آهن ربا شده،سوزن کشندا شده

2. his words magnetized all of us
سخنان او همه ی ما را گرفت.

3. Each worker has to carry a magnetized plastic entry card.
[ترجمه گوگل]هر کارگر باید یک کارت ورود پلاستیک مغناطیسی به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر کارگر باید کارت ورود پلاستیکی مغناطیسی را حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was magnetized by her beauty.
[ترجمه گوگل]او مغناطیس زیبایی او شد
[ترجمه ترگمان]از زیبایی او مغناطیسی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This screwdriver has been magnetized.
[ترجمه گوگل]این پیچ گوشتی مغناطیسی شده است
[ترجمه ترگمان] این پیچ گوشتی خیلی مغناطیسی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He magnetized the crowd with his beautiful voice.
[ترجمه گوگل]او با صدای زیبای خود جمعیت را جذب کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای زیبایش جمعیت را مغناطیسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This needle has been magnetized.
[ترجمه گوگل]این سوزن مغناطیسی شده است
[ترجمه ترگمان] این سوزن مغناطیسی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Students are always magnetized by her teaching.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان همیشه تحت تأثیر تدریس او هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان همیشه با تدریس او مغناطیسی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This disco magnetized young people.
[ترجمه گوگل]این دیسکو جوانان را مغناطیس کرد
[ترجمه ترگمان] این young مغناطیسی این دیسکو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neodymium - iron - boron is a highly magnetized mate rial which is made from powdered agglutination.
[ترجمه گوگل]نئودیمیم - آهن - بور یک ماتریال بسیار مغناطیسی است که از آگلوتیناسیون پودری ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]Neodymium - بور یک جفت بسیار مغناطیسه شده ای است که از پودر پودر زده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wear behaviour of pulse magnetized high speed steel was compared with that of the unmagnetized same material by the pin-on-disk test.
[ترجمه گوگل]رفتار سایش فولاد سرعت بالا مغناطیسی پالسی با همان ماده مغناطیسی نشده با آزمایش پین روی دیسک مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]رفتار فرسایش در فولاد سرعت بالا با سرعت بالا در مقایسه با همان مواد با تست دیسک روی دیسک، مقایسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Iron can be magnetized by passing an electric current round it.
[ترجمه گوگل]آهن را می توان با عبور جریان الکتریکی به دور آن مغناطیسی کرد
[ترجمه ترگمان]آهن می تواند با عبور جریان الکتریکی در اطراف آن مغناطیسی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a electromagnetic pulse valve is always magnetized, it must be checked if the corresponding electronic switch tube is in electric leakage or broken-down.
[ترجمه گوگل]اگر یک شیر پالس الکترومغناطیسی همیشه مغناطیسی باشد، باید بررسی شود که آیا لوله سوئیچ الکترونیکی مربوطه دچار نشتی یا خرابی شده است
[ترجمه ترگمان]اگر یک دستگاه پالس الکترومغناطیسی همیشه مغناطیسی باشد، باید چک شود که آیا لوله سوییچ الکترونیکی مربوطه در نشت الکتریکی یا شکسته باشد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Magnetized water samples were measured by the positron annihilation lifetime spectrometer.
[ترجمه گوگل]نمونه های آب مغناطیسی شده توسط طیف سنج نابودی پوزیترون اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]نمونه های آب magnetized توسط طیف سنجی lifetime عمر positron اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A highly magnetized piece of steel will attract and lift a piece of unmagnetized steel ten times its own weight.
[ترجمه گوگل]یک قطعه فولادی بسیار مغناطیسی یک تکه فولاد مغناطیسی نشده را ده برابر وزن خود جذب و بلند می کند
[ترجمه ترگمان]یک تکه فولاد به شدت مغناطیسی، قطعه ای از فولاد unmagnetized را ۱۰ برابر وزن خودش جذب و بلند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغناطیسی (صفت)
magnetic, magnetized

مغناطیسی شده (صفت)
magnetized

پیشنهاد کاربران

به خود جذب کننده
magnetized ( فیزیک )
واژه مصوب: مغناطیده
تعریف: ویژگی هر جسم که بُردار مغناطش آن غیرصفر باشد

بپرس