• (1)تعریف: an object that attracts iron and some other materials by virtue of a natural or induced force field surrounding it. (See electromagnet.)
- In science today, the teacher showed how she could pick up objects with magnets.
[ترجمه علیرضا] در علوم ، امروز معلم نشان داد که چگونه او می تواند اشیا را با آهنربا جذب کند
|
[ترجمه گوگل] در علم امروز، معلم نشان داد که چگونه می تواند اشیاء را با آهنربا بردارد [ترجمه ترگمان] امروزه در علم، معلم نشان داد که چطور می تواند اشیا را با اهن جذب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: someone, something, or some idea that tends to attract people.
- India is a magnet for Americans and Europeans who are interested in Eastern religion and mysticism.
[ترجمه گوگل] هند برای آمریکایی ها و اروپایی ها که به دین و عرفان شرقی علاقه مند هستند، آهنربایی است [ترجمه ترگمان] هند یک آهن ربا برای آمریکایی ها و اروپایی ها است که به دین و تصوف شرقی علاقه دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a magnet attracts iron
آهنربا آهن را جذب می کند.
2. annular magnet
آهنربای گرد
3. new york became a magnet for exiled artists
نیویورک آهن ربایی برای جلب هنرمندان تبعیدی شد.
4. love of fame is a magnet that draws young people to sports
عشق به شهرت جوانان را به سوی ورزش می کشد.
5. Iron is attracted to a magnet.
[ترجمه گوگل]آهن به یک آهنربا جذب می شود [ترجمه ترگمان]آهن جذب آهن ربا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Polarity is inherent in a magnet.
[ترجمه گوگل]قطبیت ذاتی یک آهنربا است [ترجمه ترگمان]Polarity در یک اهن ربا وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He picked all the pins up with a magnet.
[ترجمه گوگل]او تمام پین ها را با آهنربا برداشت [ترجمه ترگمان]all را با اهن ربا جمع کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A magnet attracts iron and steel.
[ترجمه گوگل]آهنربا آهن و فولاد را جذب می کند [ترجمه ترگمان]اهن ربا آهن و فولاد را جذب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The region has become a magnet for small businesses.
[ترجمه مريم] این منطقه قطب کسب و کار های کوچک شده است
|
[ترجمه گوگل]این منطقه به آهنربایی برای مشاغل کوچک تبدیل شده است [ترجمه ترگمان]این منطقه تبدیل به آهن ربا برای کسب و کاره ای کوچک شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A magnet attracts steel.
[ترجمه گوگل]آهنربا فولاد را جذب می کند [ترجمه ترگمان]اهن ربا فولاد را جذب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She drew men to her like a magnet.
[ترجمه گوگل]او مردان را مانند آهنربا به سمت خود می کشید [ترجمه ترگمان]او مردها را مثل آهن ربا به سوی خود می کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The rabbits in our backyard were a magnet that attracted all the children in the neighbourhood.
[ترجمه گوگل]خرگوش های حیاط خلوت ما آهنربایی بودند که همه بچه های همسایه را به خود جذب می کرد [ترجمه ترگمان]خرگوش ها در حیاط ما اهن ربا بودند که همه بچه های محله را مجذوب می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A magnet separates out scrap iron from the rubbish.
[ترجمه گوگل]آهنربا آهن قراضه را از زباله جدا می کند [ترجمه ترگمان]اهن ربا، آهن را از آشغال جدا می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In the 1980s the area became a magnet for new investment.
[ترجمه گوگل]در دهه 1980 این منطقه به جاذبه ای برای سرمایه گذاری جدید تبدیل شد [ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۸۰ این منطقه تبدیل به آهن ربا برای سرمایه گذاری جدید شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Open wounds act like a magnet to flies.
[ترجمه گوگل]زخم های باز مانند آهنربا برای مگس ها عمل می کنند [ترجمه ترگمان]زخم های باز مثل اهن ربا برای مگس ها عمل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
اهن ربا (اسم)
loadstone, lodestone, magnet
مغناطیس (اسم)
loadstone, magnet, magneto
تخصصی
[شیمی] آهن ربا، مغناطیس [برق و الکترونیک] آهنربا جسمی که در اطراف خود میدان مغناطیسی ایجاد می کند . این جسم خاصیت جذب اجاسم مغناطیسی دیگر ف مانند آهن و جذب یا دفع آهنرباهای دیگر را دارد . آهنربای دائمی، میدان مغناطیسی دایمی ایجاد می ند . در حالی که آهنربای الکتریکی تنها در هنگحام عبور جریان الکتریکی از سیسم پیچهای آن ف خاصیت مغناطیسی نشان می دهد . - مغناظیس، آهن ربا [مهندسی گاز] مغناطیسی، آهن ربا [زمین شناسی] مغناطیس یا آهن ربا، اکسید طبیعی مغناطیسی آهن که خاصیت جذب براده های آهن را دارا باشد . [ریاضیات] مغناطیس، آهنربا
انگلیسی به انگلیسی
• object which has the property of attracting iron or steel; electromagnet; person or thing which attracts a magnet is a piece of iron which attracts iron or steel towards itself.
پیشنهاد کاربران
کلمه مغناطیس یا مغناط! Magnet از نام سرزمین Magnesia آمده واژه "Magnes" هم به معنی "سنگ" است و هم از ریشه Magna به معنی : بزرگ و درشت ( =سنگین، دشوار ) و همچنین پسوند "es - " بار مونث دارد ، ... [مشاهده متن کامل]
که مفهوم کلمه Magnes میشود : صخره مونث یا خَرسَنگه است پس واژه مغناطیس ( مغناط ) Magnet صرفا به معنای آهنربا نبوده و به هرگونه جامدات دارای گرانش منسوب میشود ، با این حساب معادل پارسی "جامد" که میشود " دِج " را هم میتوان با مفاهیم گرانشی شامل کلمات : گرایش و گِرَوِش و رُبایش و خیزش استفاده کرد و هم میتوان با مفاهیم مونث شامل : ماده و جفت و تا متصل کرد که درنهایت میتوان ترکیبات " گرادِج " و " مادِج " به کار برد از این پارسی تر نمیشه !
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: ✅ فعل ( verb ) : magnetize ✅️ اسم ( noun ) : magnet ✅️ صفت ( adjective ) : magnetic ✅️ قید ( adverb ) : magnetically
مدرسه نمونه ( این کلمه در حوزه ی آموزش و تحصیل به این معنی است که از تو بیاموز یاد گرفتم )
magnet ( فیزیک ) واژه مصوب: آهنربا تعریف: قطعهای از مادۀ فرومغناطیس یا فریمغناطیس که در آن حوزههای مغناطیسی به گونهای ردیف شدهاند که در خارج از آن قطعه، میدان مغناطیسی خالص به وجود میآید
مگنت تزیینی روی درب یخچال
مکان پر جاذبه
سوسنگ ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون رنگین، سیمین، آهنین و . . . ) را نیز می توان برای magnetic به کار گرفت. همچنین واژه "سوسنگینا" ( همچون ژرفا، پهنا، درازا و . . . ) را نیز برای magnetism استفاده کرد ) ... [مشاهده متن کامل]
آهن ربا، جای پر جاذبه، شخص پر جاذبه، جاذبه، برای مثال یک منطقه قطب یک کاری شود