magisterial

/ˌmædʒəˈstiːriəl//ˌmædʒɪˈstɪərɪəl/

معنی: امرانه، دیکتاتوروار، دارای اختیار
معانی دیگر: رجوع شود به: masterful، وابسته به قاضی یا دادگاه بخش، رسمی، معتبر، سلطه گر، مطلق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: magisterially (adv.)
(1) تعریف: of the nature of an intellectual master or authority such as a professor or scholar.
مشابه: authoritative, commanding, masterful, masterly

- She has written a magisterial treatment of modern philosophy.
[ترجمه گوگل] او کتابی جامع از فلسفه مدرن نوشته است
[ترجمه ترگمان] او استاد فلسفه جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: arrogantly dominating.
مترادف: imperious, overbearing
مشابه: authoritarian, autocratic, dictatorial, domineering, lordly

- He delivers his opinions with a magisterial air that everyone resents.
[ترجمه ملیکا] او نظرات خود را با لحنی آمرانه بیان می کند که همه را می رنجاند.
|
[ترجمه گوگل] او نظرات خود را با هوای مجتبی ارائه می کند که همه از آن رنجش می برند
[ترجمه ترگمان] او نظرات خود را با لحنی magisterial بیان می کند که همه عصبانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He talked with the magisterial authority of the head of the family.
[ترجمه گوگل]او با مقام قضایی سرپرست خانواده صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او با مقامات رسمی رئیس خانواده صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Magisterial permission is necessary for any public gathering.
[ترجمه گوگل]برای هر اجتماع عمومی اجازه دادرسی لازم است
[ترجمه ترگمان]مجوز magisterial برای هر اجتماع عمومی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Magisterial palaces and impressive churches sit alongside simple, scenic quaysides and straw-hatted gondoliers.
[ترجمه گوگل]کاخ‌های سلطنتی و کلیساهای چشمگیر در کنار اسکله‌های ساده و دیدنی و گوندولی‌های کلاه حصیری قرار دارند
[ترجمه ترگمان]کاخ های magisterial و کلیساهای پر ابهت در کنار gondoliers زیبا، زیبا و با کلاه حصیری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Finkelstein wrote a magisterial essay on the subject.
[ترجمه گوگل]فینکلشتاین مقاله‌ای در این زمینه نوشت
[ترجمه ترگمان]فینکلشتاین مقاله ای درباره این موضوع نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The youth carries the symbols of magisterial office.
[ترجمه گوگل]جوانان نمادهای اداری را حمل می کنند
[ترجمه ترگمان]این جوان نمادهای اداری را در اختیار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a magisterial tone he announced the Chaplain's arrival.
[ترجمه گوگل]با لحنی مجتبی آمدن روحانی را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی رسمی اعلام کرد: لرد عزریل داره وارد می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A few places, allow magisterial one makes.
[ترجمه گوگل]چند جا، اجازه می دهد مجستریال می سازد
[ترجمه ترگمان]خیلی جاها این اجازه را به magisterial می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Sen's latest book answers both difficulties in magisterial style.
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب آقای سن به هر دو مشکل در سبک مجستری پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب آقای سن هر دو مشکلات را به سبک magisterial پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not a little while, magisterial call authority: " Jump! "
[ترجمه گوگل]اندکی نیست، مقام قضایی صدا می زند: "پرش!"
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، magisterial به قدرت گفت: \"بپر!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Magisterial the arrow injury that asked a surgeon to treat him.
[ترجمه گوگل]مجستریال جراحت تیری که از جراح خواسته بود او را درمان کند
[ترجمه ترگمان]زخم تیر که از یه جراح خواسته که درمانش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. First lieutenant: Be who teaches you such style magisterial?
[ترجمه گوگل]ستوان یکم: کیست که به شما چنین سبکی آموزش می دهد؟
[ترجمه ترگمان]ستوان اول: چه کسی به شما چنین سبکی را یاد می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The report is magisterial, I got sore throat, cannot go back on time.
[ترجمه گوگل]گزارش فوق العاده است، من گلو درد گرفتم، نمی توانم به زمان خود برگردم
[ترجمه ترگمان]گزارش رسمی این است که من گلو درد دارم و نمی توانم به موقع برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Magisterial: " If resemble you such, how will produce a war do? "
[ترجمه گوگل]مجستریال: "اگر شبیه شما باشد، جنگ چگونه خواهد بود؟"
[ترجمه ترگمان]magisterial: \"اگر به شما شبیه است، چگونه یک جنگ را تولید خواهید کرد؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Magisterial ask him: " Did you marry? "
[ترجمه گوگل]قاضی از او می پرسد: "ازدواج کردی؟"
[ترجمه ترگمان]magisterial از او پرسیدند: \"آیا تو ازدواج کردی؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امرانه (صفت)
imperious, magistral, high-handed, magisterial, peremptory

دیکتاتور وار (صفت)
magisterial

دارای اختیار (صفت)
magisterial

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a master or teacher; authoritative; imperious, domineering; of or pertaining to a magistrate or to a magistrate's office
if your behaviour or manner is magisterial, you act or speak as if you were in a position of authority; a formal word.
magisterial also means relating to a magistrate; a formal word.

پیشنهاد کاربران

حکومتی
رسمی
– a magisterial pronouncement
– He wrote a magisterial essay on the subject
– Magisterial permission is necessary for any public gathering
حرفه ای
رسمی - قانونی

بپرس