madman

/ˈmædˌmæn//ˈmædmən/

معنی: مرد دیوانه
معانی دیگر: آدم دیوانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: madmen
• : تعریف: one who is or acts as if he is without reason or sense; lunatic or maniac.
مشابه: crazy, lunatic, maniac

جمله های نمونه

1. only a madman would adventure down this steep mountain
فقط یک آدم دیوانه با پایین رفتن از این کوه پرشیب جان خود را به خطر می اندازد.

2. he raved like a madman and threw the dishes out of the window
او مانند دیوانه ها می غرید و ظرف ها را از پنجره بیرون می انداخت.

3. he slammed the door like a madman and charged into the room
مثل دیوانه ها در را برهم کوفت و بی محابا وارد اتاق شد.

4. They cursed me as a madman.
[ترجمه گوگل]آنها مرا به عنوان یک دیوانه نفرین کردند
[ترجمه ترگمان] اونا منو به عنوان یه دیوونه نفرین کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He drove like a madman, passing in the craziest places.
[ترجمه گوگل]دیوانه وار رانندگی می کرد و از دیوانه ترین جاها می گذشت
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها رانندگی می کرد و در عجیب ترین جاها به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked like a madman, foaming at the mouth.
[ترجمه گوگل]او شبیه یک دیوانه بود که از دهانش کف کرده بود
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها به نظر می رسید و کف دهانش کف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some madman deleted all the files.
[ترجمه گوگل]یک دیوانه همه فایل ها را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]یه دیوانه همه پرونده ها رو پاک کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'He drives like a madman,' was all the information he vouchsafed.
[ترجمه گوگل]"او مثل یک دیوانه رانندگی می کند"، تمام اطلاعاتی بود که او به آنها اطمینان داد
[ترجمه ترگمان]او مثل دیوانه ها رانندگی می کرد و تمام اطلاعاتی که در اختیار داشت همین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He stumbled down the stairs like a madman.
[ترجمه گوگل]مثل یک دیوانه از پله ها پایین آمد
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها از پله ها پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A madman mutilated the painting by cutting holes in it.
[ترجمه گوگل]یک دیوانه نقاشی را با بریدن سوراخ بر روی آن مثله کرد
[ترجمه ترگمان]یک مرد دیوانه نقاشی را با سوراخ کردن سوراخ های آن ناقص کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hamlet endued the character of a madman.
[ترجمه گوگل]هملت شخصیت یک دیوانه را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]هملت، شخصیت یک مرد دیوانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The madman was violent and had to be locked up.
[ترجمه گوگل]دیوانه خشن بود و باید حبس می شد
[ترجمه ترگمان]مرد دیوانه خشمگین بود و مجبور بود در را قفل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The killing was the act of a madman.
[ترجمه گوگل]قتل عمل یک دیوانه بود
[ترجمه ترگمان]کشتن یک دیوانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A madman is on the loose.
[ترجمه گوگل]یک دیوانه در حال رها شدن است
[ترجمه ترگمان]یک دیوانه آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرد دیوانه (اسم)
madman

انگلیسی به انگلیسی

• lunatic, maniac, one who is mentally deranged; one who acts like a maniac
you can refer to a foolish or irresponsible person as a madman.
a madman is also a man who is mad; an old-fashioned use.

پیشنهاد کاربران

شوریده سر
گاهی به معنی حماقت نیست یا به معنی بیماری ذهنی نیست بلکه برای توصیف شدت و حدت و سرعت انجام کاری ، مثلا سر شوریده ای داشتن برای عشق ورزیدن یا برای کار کردن ،
معنی دوم از اکسفورد OLD
Madman used in similes to refer to a person who does something very fast, intensely, or violently.
...
[مشاهده متن کامل]

"I was working like a madman"

آدم روانی ( جانی )
مرد دیوانه /روانی

بپرس