maddening

/ˈmædn̩ɪŋ//ˈmædn̩ɪŋ/

معنی: دیوانه کننده
معانی دیگر: دیوانه کننده

جمله های نمونه

1. Shopping in the January sales can be maddening.
[ترجمه گوگل]خرید در فروش ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
[ترجمه ترگمان]خرید در فروش ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her oscillations in mood are maddening.
[ترجمه گوگل]نوسانات خلق و خوی او دیوانه کننده است
[ترجمه ترگمان]نوسانات او در حالت روحی دیوانه کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She has a maddening habit of interrupting me when I'm talking to her.
[ترجمه گوگل]او عادت دیوانه کننده ای دارد که وقتی با او صحبت می کنم، حرف من را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی دارم با او حرف می زنم، او عادت دیوانه کننده ای دارد که مزاحم من بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chambers' voice droned, maddening as an insect around his head.
[ترجمه گوگل]صدای چمبرز مانند حشره‌ای دور سرش دیوانه‌کننده بود
[ترجمه ترگمان]صدای droned و droned مثل یک حشره دور سرش دیوانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. William turned from the maddening object, got dressed and went downstairs to find something to eat.
[ترجمه گوگل]ویلیام از روی شیء دیوانه کننده برگشت، لباس پوشید و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند
[ترجمه ترگمان]ویلیام از آن شی دیوانه کننده برگشت، لباس پوشید و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And ask any worker about the treadmill, the maddening tedium.
[ترجمه گوگل]و از هر کارگری در مورد تردمیل، خسته کننده دیوانه کننده، بپرسید
[ترجمه ترگمان]و از هر کارگر در مورد تردمیل، the دیوانه کننده سوال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To escape that potentially maddening scene, make like a monk and climb a rock.
[ترجمه گوگل]برای فرار از آن صحنه دیوانه کننده بالقوه، مانند یک راهب شوید و از یک صخره بالا بروید
[ترجمه ترگمان]برای فرار از این صحنه دیوانه کننده، مانند یک راهب عمل کنید و از صخره بالا بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He dropped on that maddening, tattered square of dirty white like an eagle on a lamb.
[ترجمه گوگل]او روی آن مربع جنون آمیز و پاره شده سفید کثیف مانند عقاب روی بره افتاد
[ترجمه ترگمان]مانند عقابی بر روی یک بره دیوانه کننده و پاره پاره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That was something else she found maddening, the fact that he towered over her.
[ترجمه گوگل]این چیز دیگری بود که او به نظرش دیوانه کننده بود، این واقعیت که او بالای سر او بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیگری بود که او را دیوانه کرده بود، حقیقت این بود که بر او مسلط شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fincara's maddening laughter rippled out, and she stepped over to him as easily as a dancer.
[ترجمه گوگل]خنده دیوانه کننده فینکارا بلند شد و به راحتی مثل یک رقصنده به سمت او رفت
[ترجمه ترگمان]صدای خنده دیوانه کننده s بلند شد و او به آسانی به عنوان یک رقاص به او نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One consequence of this hub-and-spoke system is the maddening inability to fly direct between seemingly obvious routes.
[ترجمه گوگل]یکی از پیامدهای این سیستم هاب و اسپیک، ناتوانی دیوانه کننده در پرواز مستقیم بین مسیرهای به ظاهر واضح است
[ترجمه ترگمان]یکی از نتایج این سیستم هاب، ناتوانی دیوانه کننده در پرواز مستقیم بین مسیرهای به ظاهر آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's the maddening thing about these stories.
[ترجمه گوگل]این چیز دیوانه کننده این داستان هاست
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیوانه کننده این قصه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 999 call took a maddening amount of time, but finally the ambulance and the police were on their way.
[ترجمه گوگل]تماس 999 زمان دیوانه کننده ای را گرفت، اما در نهایت آمبولانس و پلیس در راه بودند
[ترجمه ترگمان]تماس ۹۹۹ یک مقدار دیوانه کننده زمان گرفت، اما سرانجام آمبولانس و پلیس راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had fought a maddening, 24-hour battle against a river that California agriculture had tamed for more than a half century.
[ترجمه گوگل]او نبردی دیوانه‌کننده و 24 ساعته در برابر رودخانه‌ای که کشاورزی کالیفرنیا برای بیش از نیم قرن آن را رام کرده بود، انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]او با یک نبرد دیوانه کننده ۲۴ ساعته با رودخانه ای که کشاورزی کالیفرنیا بیش از نیم قرن از آن دفاع کرده بود مبارزه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانه کننده (صفت)
madding, maddening

انگلیسی به انگلیسی

• frustrating, irritating, causing anger, provoking; causing insanity or madness

پیشنهاد کاربران

دیوانه کننده
آزار دهنده
جنون آمیز
جنون آسا
دیوانه وار

بپرس