macrosomia

جمله های نمونه

1. Causal factors of macrosomia include maternal diabetes, postdates gestation, and obesity.
[ترجمه گوگل]عوامل ایجاد کننده ماکروزومی عبارتند از دیابت مادر، بارداری پس از تاریخ و چاقی
[ترجمه ترگمان]عوامل سببی macrosomia عبارتند از دیابت مادران، بارداری postdates و چاقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pregnant complication, repeated pregnancy, repeated labor, macrosomia, multiple pregnancy, hysterotokotomy, all above-memtioned factors increased postpartum hemorrhage.
[ترجمه گوگل]عوارض حاملگی، بارداری مکرر، زایمان مکرر، ماکروزومی، حاملگی چند قلویی، هیستروتوکوتومی، همه عوامل ذکر شده در بالا باعث افزایش خونریزی پس از زایمان شدند
[ترجمه ترگمان]زنان باردار، بارداری مکرر، زایمان مکرر، macrosomia، بارداری متعدد، hysterotokotomy، همه عوامل بالا - memtioned خونریزی پس از زایمان را افزایش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusion: Gestational diabetes can increase the rate of pregnancy-induced hypertension, polyhydramnios, macrosomia and cesarean section.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: دیابت بارداری می‌تواند میزان فشار خون، پلی هیدرآمنیوس، ماکروزومی و سزارین ناشی از بارداری را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: دیابت Gestational می تواند نرخ فشار خون ناشی از بارداری، polyhydramnios، macrosomia و section را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective : To probe into the grounding for diagnosis and delivery methods fetal macrosomia.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی زمینه برای تشخیص و روش های زایمان ماکروزومی جنینی
[ترجمه ترگمان]هدف: کاوش در زمینه شناسایی و روش های تحویل جنین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The relationships between maternal physical activity and incidence of macrosomia, fetal growth ratio, newborn ponderal index were examined.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین فعالیت بدنی مادر و بروز ماکروزومی، نسبت رشد جنین، شاخص پوندرال نوزاد مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رابطه بین فعالیت فیزیکی مادران و شیوع macrosomia، نسبت رشد جنین، شاخص ponderal نوزاد مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A . Gestational age . Post - term pregnancy is a risk factor for macrosomia.
[ترجمه گوگل]آ سن بارداری بارداری پس از ترم یک عامل خطر برای ماکروزومی است
[ترجمه ترگمان]الف عصر Gestational حاملگی بعد از حاملگی یک عامل خطر برای macrosomia است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The maternal weight, height, the gestational weeks at delivery, maternal abdominal circle, biparietal diameter and femur length are predictive factors for diagnosis of macrosomia.
[ترجمه گوگل]وزن، قد، هفته های حاملگی هنگام زایمان، دایره شکمی مادر، قطر دو جدایی و طول استخوان ران از عوامل پیش بینی کننده برای تشخیص ماکروزومی هستند
[ترجمه ترگمان]وزن مادرانه، ارتفاع، طول ۶ هفته در زایمان، چرخه شکم مادر، قطر biparietal و طول فیمر عوامل پیش بینی کننده برای تشخیص of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poorly controlled gestational diabetes is associated with an increase in the incidence of preeclampsia, polyhydramnios, fetal macrosomia, birth trauma, operative delivery, and neonatal hypoglycemia.
[ترجمه گوگل]دیابت حاملگی کنترل نشده با افزایش بروز پره اکلامپسی، پلی هیدرآمنیوس، ماکروزومی جنین، ترومای هنگام تولد، زایمان جراحی و هیپوگلیسمی نوزاد همراه است
[ترجمه ترگمان]دیابت حاملگی کنترل حاملگی با افزایش شیوع of، polyhydramnios، جنین، زایمان جنین، زایمان عامل و زایمان نوزادان مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. GDM seriously threatens the health of pregnant women, fetus and neonates, which can easily lead to macrosomia, polyhydramnios, gestational hypertension and neonatal complications et al.
[ترجمه گوگل]GDM به طور جدی سلامت زنان باردار، جنین و نوزادان را تهدید می کند که به راحتی می تواند منجر به ماکروزومی، پلی هیدرآمنیوس، فشار خون بارداری و عوارض نوزادی و همکاران شود
[ترجمه ترگمان]GDM به طور جدی سلامت زنان باردار، جنین و neonates را تهدید می کند، که می تواند به راحتی به macrosomia، polyhydramnios، gestational hypertension و مشکلات زایمان منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The caesarean section rate for breech presentation, scar uterus, fetal macrosomia, multiple pregnancy was 9 9 %, 9 3 %, 7 0 %, 7 9
[ترجمه گوگل]میزان سزارین برای نمایش بریچ، اسکار رحم، ماکروزومی جنین، حاملگی چند قلو 9 9 درصد، 9 3 درصد، 7 0 درصد، 7 9 بود
[ترجمه ترگمان]میزان سزارین برای ارائه میوه، زهدان زخم، جنین، بارداری چندین بار ۹ درصد، ۹ %، ۷ ۰ %، ۷ % ۹ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rate of Prgnancy - induced hypertension syndrome, polyhydramnios, dystocia, fetal death, stillbirth, fetal macrosomia increased owing GDM.
[ترجمه گوگل]میزان سندرم فشار خون ناشی از بارداری، پلی هیدرآمنیوس، دیستوشی، مرگ جنین، مرده زایی، ماکروزومی جنینی به دلیل GDM افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]میزان ابتلا به سندرم فشار خون Prgnancy (polyhydramnios)، polyhydramnios، dystocia، جنین، مرده شدن جنین و جنین، به خاطر GDM در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods One hundred and fourty-one women with high hemorrhagic risk factors including twin pregnancy, polyhydramnios, fetal macrosomia, placenta previa were planned cesarean section.
[ترجمه گوگل]روش ها: صد و چهل و یک زن با عوامل خطر هموراژیک بالا از جمله بارداری دوقلو، پلی هیدرآمنیوس، ماکروزومی جنینی، جفت سرراهی، برنامه سزارین شدند
[ترجمه ترگمان]روش های یک صد و fourty - یک زن با عوامل خطر خونریزی بالا از جمله دو بارداری، polyhydramnios، جنین، جفت previa برای بخش cesarean برنامه ریزی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unusually large size body, macrosomatia (medicine)

پیشنهاد کاربران

A large body
macrosomia ( تغذیه )
واژه مصوب: درشت تنی
تعریف: دارا بودن بیش از چهارهزار گرم وزن در هنگام تولد

بپرس