macro

/ˈmækroʊ//ˈmækrəʊ/

معنی: درشت دستور، رشد زیاد
معانی دیگر: (کامپیوتر) درشت دستور، کلان دستور، پیشوند: دراز مدت، طولانی، بزرگ، مه - [macrocyte] (پیش از واکه: - macr)، دراز، بطور غیر عادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: macros
(1) تعریف: an abbreviated computer instruction that represents a particular sequence of instructions; macroinstruction.
مشابه: command

(2) تعریف: something very large in scope, capacity, or the like.
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: great; large; long.

- macrocosm
[ترجمه گوگل] جهان کلان
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- macromolecule
[ترجمه گوگل] درشت مولکول
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- macrobiotics
[ترجمه گوگل] ماکروبیوتیک ها
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I've created a macro to spell check all the files at the same time.
[ترجمه گوگل]من یک ماکرو برای بررسی املای همه فایل ها به طور همزمان ایجاد کرده ام
[ترجمه ترگمان]من دستور داده بودم که تمام پرونده ها را در یک زمان کنترل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can run a macro to change to US spelling.
[ترجمه گوگل]می‌توانید یک ماکرو برای تغییر به املای ایالات متحده اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک ماکرو را برای تغییر در هجی کردن آمریکا اجرا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A macro is a special command that activates a series of keystrokes automatically.
[ترجمه گوگل]ماکرو یک فرمان ویژه است که یک سری از کلیدها را به طور خودکار فعال می کند
[ترجمه ترگمان]یک ماکرو یک فرمان ویژه است که مجموعه ای از keystrokes را به طور خودکار فعال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The methodology is operationalized in a macro which calls a separate program to perturb the input data without changing the topology.
[ترجمه گوگل]این روش در یک ماکرو عملیاتی شده است که یک برنامه جداگانه را فراخوانی می کند تا داده های ورودی را بدون تغییر توپولوژی به هم بزند
[ترجمه ترگمان]این روش در یک ماکرو عملیاتی شده است که یک برنامه جداگانه را فراخوانی می کند تا داده های ورودی را آشفته کند بدون تغییر توپولوژی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This macro resets the printer for continuous paper. 20.
[ترجمه گوگل]این ماکرو چاپگر را برای کاغذ پیوسته بازنشانی می کند 20
[ترجمه ترگمان]این ماکرو، چاپگر را برای یک مقاله پیوسته پایین می آورد ۲۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It provides start-up dialogues, macro dialogues and exit dialogues to open and close applications.
[ترجمه گوگل]دیالوگ های راه اندازی، دیالوگ های ماکرو و دیالوگ های خروجی را برای باز و بسته کردن برنامه ها فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این روش گفت و گوها، گفتگوهای ماکرو و گفتگوهای خروجی با برنامه های باز و بسته را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The example below uses a macro to pass a character to the screen or printer.
[ترجمه گوگل]مثال زیر از یک ماکرو برای ارسال یک کاراکتر به صفحه یا چاپگر استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]مثال زیر از یک ماکرو برای عبور یک کاراکتر به صفحه یا چاپگر استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This includes usable samples of the various macro commands.
[ترجمه گوگل]این شامل نمونه های قابل استفاده از دستورات ماکرو مختلف است
[ترجمه ترگمان]این شامل نمونه های قابل استفاده از فرمان های ماکرو مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Press Alt-Z to activate the macro for double-spaced indented paragraphs.
[ترجمه گوگل]Alt-Z را فشار دهید تا ماکرو برای پاراگراف های تورفته با فاصله دوگانه فعال شود
[ترجمه ترگمان]کلید Alt - Z را فشار دهید تا ماکرو را برای پاراگراف های دارای فاصله دو تایی فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I got eighty hours of micro and macro economics.
[ترجمه گوگل]هشتاد ساعت اقتصاد خرد و کلان گرفتم
[ترجمه ترگمان]من هشتاد ساعت از اقتصاد خرد و کلان گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An Alt-letter macro is retrieved by pressing its Alt-key combination.
[ترجمه گوگل]یک ماکرو Alt-letter با فشار دادن ترکیب کلید Alt آن بازیابی می شود
[ترجمه ترگمان]یک ماکرو نامه دگرساز با فشردن ترکیب کلید Alt - کلیدها بازیابی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Define and save a macro for the following paragraph.
[ترجمه گوگل]یک ماکرو برای پاراگراف زیر تعریف و ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]یک ماکرو را برای پاراگراف زیر تعریف و ذخیره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our first macro will print a letterhead name and address, centered on the page.
[ترجمه گوگل]اولین ماکرو ما نام و آدرس سربرگ را در مرکز صفحه چاپ می کند
[ترجمه ترگمان]اولین ماکرو ما یک نام و آدرس را چاپ خواهد کرد، که بر روی صفحه متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Having found this macro we want to assign it to an icon but this entails designing an appropriate one.
[ترجمه گوگل]پس از پیدا کردن این ماکرو، می خواهیم آن را به یک نماد اختصاص دهیم، اما این مستلزم طراحی یک نماد مناسب است
[ترجمه ترگمان]با پیدا کردن این ماکرو، ما می خواهیم آن را به یک آیکون بدهیم، اما این مستلزم طراحی یک گزینه مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درشت دستور (اسم)
macro, macroinstruction

رشد زیاد (اسم)
macro

تخصصی

[کامپیوتر] ماکرو، کلان - دستورالعملی که به معنای دنباله ای از دستورالعمل های ساده تر به این ترتیب است : (1) در زبان اسمبلی، دستورالعمل ماکرو یک یا چندین خط کد است که کاربر آن را با یک نام تعریف می کند.در زبان C نیز دستورالعمل ماکرو شامل مجموعه ای از جمله هاست. (2) یک ماکرو همچنین تعدادی از « ضربه کلیدها» است که با هم ترکیب می شوند تا به آسانی در دسترس باشند. بسیاری از بسته های نرم افزاری چنین ترکیبی از « ضربه کلیدها » را پشتیبانی می کنند. مثلاً در برنامه ی Lotus 1-2-3، یک ماکرو با وارد کردن کاراکترها به درون یک سلول ( یا قلمرویی از سلولها ) و ارائه یک نام به آن، تعریف می شود . فرض کنید که مجبورید برای چندمین بار، گروهی از سلولها را برای داشتن شکل پول رایج، با دو رقم اعشار قالب بندی ( فرمت) کنید. فرمانهایی که این کار را انجام می دهند، عبارتند از Range Format Currency 2/، برای اینکه هر دفعه نیازی به نوشتن این کارکترها نداشته باشید، عبارت RFC2/، ~ را درون یک سلول بنویسید ؛ علامت نقل قول، بیان می کند که این عبارت یک بر چسب است ؛ عدد 2 نشان می دهد که دو رقم اعشاری می توان داشت ؛ و علامت ~ بیانگر کلید Return است . فرمان Range Name Create / را برای ارائه یک نام به این سلول به کار ببرید . این نام می تواند F/ باشد که در آن F به معنای Format ( قالب بندی ) است . به این ترتیب ماکرو تعریف شده است . برای اجرای ماکروی فوق، کلید Alt و حرف F را با هم فشار دهید، همچنانکه کلیدهای R F C 2 )Return) را فشار داده اید . ماکروها در Lotus 1-2-3 ممکن است پیچیده تر از مورد فوق باشند . مثلاً امکان تعریف ماکرویی که در نقطه ای مکث کند و منتظر کسب ورودی از کاربر باشد، وجود دارد . - درشت، دستور، کلان، درشت
[زمین شناسی] رشد زیاد،دراز،بزرگ ،بطور غیر عادى ،کلان ،درشت دستور برنامه کوتاه، دستورالعمل به زبان رایانه ای که می تواند با مجموعهای از دستورالعمل ها در همان زمان جایگزین شود.
[ریاضیات] کل، کلان

انگلیسی به انگلیسی

• big, large; long
series of commands or keystrokes which may be run like a program (computers)
macro- occurs in technical or scientific words that refer to or describe things that are large in size or scope.

پیشنهاد کاربران

✍️✍️کلمه **ماکرو** ( Macro ) در زبان فارسی به معنای "بزرگ" یا "کلان" است و معمولاً به عنوان یک پیشوند در اصطلاحات مختلف علمی و فنی به کار می رود. در زمینه علوم رایانه، ماکرو به یک الگو یا قاعده اشاره دارد که مشخص می کند چگونه یک ترتیب ورودی خاص باید به یک ترتیب خروجی جایگزین شود. این مفهوم به ویژه در برنامه نویسی و ایجاد دستورالعمل های پیچیده کاربرد دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️### معانی کلیدی ماکرو:
1. **درشت دستور:** در علوم رایانه، ماکرو به معنای یک دستورالعمل بزرگ است که می تواند شامل دنباله ای از دستورهای ساده تر باشد.
2. **پیشوند:** ماکرو به عنوان پیشوندی برای اشاره به چیزهای بزرگ یا کلان استفاده می شود، مانند "ماکروسیستم" که به یک سیستم بزرگ اشاره دارد.
3. **کاربرد در برنامه نویسی:** ماکروها برای ساده سازی کد و افزایش کارایی برنامه نویسی استفاده می شوند، زیرا امکان استفاده مجدد از کد را فراهم می کنند.
به طور کلی، کلمه ماکرو به هر چیزی اشاره دارد که از نظر اندازه یا دامنه بزرگتر از حالت عادی باشد و در زمینه های مختلف علمی و فنی کاربرد دارد.

بزرگ , کلان
– a macro analysis of social events
– a research on micro and macro economics
درشت مغذی ها
[Macro ماکرو] پیشوندی به معنای درشت و بزرگ
مثال [Macroscope ماکروسکوپ].
در ضمن پیشوند Micro مایکرو به معنای ریز و کوچک است مثال [Microsoft مایکروسافت]
و در زبان فرانسوی واژه ی Micro، میکرو تلفظ می شود که در زبان فارسی همین تلفظ فرانسوی رایج تر است مثال[Microscope میکروسکوپ]
کلان، بزرگ

بپرس