macho

/ˈmɑːtʃoʊ//ˈmætʃəʊ/

(مرد) نرینه رفتار (مردی که رفتارش به طور غلو آمیزی مردانه است و زنها را کوچک می پندارد)، مرد برتر پندار، مرد برتر پندار رجوع شود به:machismo

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: embodying or demonstrating a conception of masculinity emphasizing strength, assertiveness, and dominance.

- He wants to develop his muscles so that he will look more macho.
[ترجمه گوگل] او می خواهد ماهیچه های خود را توسعه دهد تا بیشتر ماچو به نظر برسد
[ترجمه ترگمان] او می خواهد ماهیچه های خود را توسعه دهد به گونه ای که او macho به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: machos
• : تعریف: a man who embodies machismo; he-man.

جمله های نمونه

1. He's too macho to admit he was hurt when his girlfriend left him.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد ماچو است که نمی تواند اعتراف کند که وقتی دوست دخترش او را ترک کرد صدمه دیده است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی macho که قبول کنه وقتی دوست دخترش ترکش کرد صدمه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Are you going to give me the macho caveman act?
[ترجمه گوگل]میخوای نقش غارنشین ماچو رو به من بدی؟
[ترجمه ترگمان]میخوای فیلم \"غارنشین macho\" رو بهم بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's sick of being cast as the hard macho man in films.
[ترجمه قاسم رزاقی] او از نقش آفرینی در فیلمها بعنوان مرد خشن بیزار است.
|
[ترجمه گوگل]او از این که نقش مرد ماچوی سخت فیلم ها را ایفا کند، خسته شده است
[ترجمه ترگمان]او از اینکه به عنوان مرد خشن و خشن در فیلم ها رفتار می کند، بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's too macho to ever admit he was wrong.
[ترجمه قاسم رزاقی] او بیش از حد از خودراضی است که بپذیرد اشتباه کرد
|
[ترجمه گوگل]او بیش از آن مغرور است که نتواند اعتراف کند اشتباه کرده است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی macho که قبول کنه اشتباه می کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He acts all macho, but he's a real softie underneath.
[ترجمه گوگل]او کاملاً ماچو عمل می کند، اما او یک نرم افزار واقعی است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی macho، اما اون یه آدم مهربون زیر زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He thinks it's macho to drink a lot and get into fights.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند زیاد مشروب خوردن و دعوا کردن کار ماچو است
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کنه این مسخره است که یه عالمه مشروب بخوره و مبارزه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He emerged with a macho swagger.
[ترجمه گوگل]او با یک دزدی ماچو ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]با فیس و افاده بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Underneath all that macho stuff, he's really a sensitive guy.
[ترجمه گوگل]در زیر همه چیزهای ماچو، او واقعاً یک مرد حساس است
[ترجمه ترگمان]زیر اون همه اون چیزای مسخره، اون واقعا آدم حساسی هستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The following passage exemplifies, for Rees, macho characteristics: Clogger moved like greased lightning.
[ترجمه گوگل]متن زیر برای ریس ویژگی های ماچو را نشان می دهد: کلاگر مانند رعد و برق چرب حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]متن زیر نشان می دهد که برای ریز ریز، از ویژگی های مردانه: Clogger مانند greased به حرکت درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We try to act macho, showing no true feelings, thinking that they are gods.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم ماچو عمل کنیم، هیچ احساس واقعی نشان نمی دهیم، فکر می کنیم که آنها خدایان هستند
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم که مردانه عمل کنیم، بدون هیچ احساسات واقعی، فکر کنیم که خدایان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The most ferocious macho is a bisexual.
[ترجمه گوگل]وحشی ترین ماچو یک دوجنسه است
[ترجمه ترگمان]The و ferocious، دو جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Always in their macho combat boots.
[ترجمه گوگل]همیشه در چکمه های رزمی ماچو
[ترجمه ترگمان]همیشه در چکمه macho
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He could not say that the garage was macho and Pricewell's was naff, because she would tease him again.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست بگوید که گاراژ ماچو است و پرایس ول ناف است، زیرا او دوباره او را مسخره می کرد
[ترجمه ترگمان]نمی توانست بگوید که گاراژ، macho و Pricewell است، چون او دوباره سربه سرش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't stand macho men.
[ترجمه NZA] . من نمی توانم مردان ( با افکار ) مردسالاری را تحمل کنم.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم مردان ماچو را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم مردان macho را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their policy to encourage cycling, not the macho sort but for families, is very progressive.
[ترجمه گوگل]سیاست آنها برای تشویق دوچرخه سواری، نه از نوع ماچو بلکه برای خانواده ها، بسیار مترقی است
[ترجمه ترگمان]سیاست آن ها برای تشویق دوچرخه سواری، نه مردمی مردانه بلکه برای خانواده ها، بسیار پیشرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• strongly masculine or assertive man, domineering and aggressive man; machismo, male chauvinism
masculine; assertive; domineering
a man who is macho behaves or dresses in an aggressively masculine way; an informal word.

پیشنهاد کاربران

This term refers to a man who displays exaggerated or excessive masculinity, often in an aggressive or dominant manner.
مردی که مردینگی ( مجموعه ای از رفتارها و گفتارها و کردارهایی که معمولاً مربوط به مردان است و از جنبه فرهنگی زنانه محسوب نمی شود ) اغراق آمیز یا بیش از حد، اغلب به شیوه ای تهاجمی یا مسلط نشان می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
He acts macho to prove his toughness.
In a conversation about stereotypes, someone might say, “Society often expects men to be macho. ”
A person might criticize someone’s behavior by saying, “Stop being so macho, it’s not necessary. ”

خود برتر پندار، قلدر ماب
۱. جاهل مآب. ۲. جاهل مآبانه ۳. مرد برتر پندار
مثال:
He's too macho to admit he was hurt when his girlfriend left him.
او مرد برتر پندار تر از آنی بود که بپذیرد وقتی دوست دخترش او را رها کرد آسیب دید.
مردسالار، مردسالاری
جوانمرد
بزن بهادر
لات بازی
آلن دلون
مردی که عضلات خود را توسعه داد است
اعتماد به نفس زیاد
نوع منفیش= اعتماد به نفس کاذب و بی جا
( کسی که فکر میکنه از پس انجام هرکاری برمیاد )
مرد قاطع
غرور مردانه
زمخت
https://fa. m. wikipedia. org/wiki/شاه_نر
براساس ویکی پدیا macho معادل است با واژه شاه نر
مردونه رفتار کردن،
فردین بازی،
غیرتی بازی،

مردونه رفتار کردن به طوری که احساساتت رو نشون ندی و خودت رو قوی نشون بدی
قلدر
مرد مغرور و تودار
مرد برتر پندار
مرد سالار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس