machinist

/mɪˈʃiːnəst//məˈʃiːnɪst/

معنی: ماشین کار، ماشین ساز، چرخ کار
معانی دیگر: ماشین چی، کارگر ماشین سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is skilled in the operation, repair, or building of machines.

جمله های نمونه

1. The machinist pressed his ear to the instrument in order to listen and tell where the abnormal sound came from.
[ترجمه گوگل]ماشین‌کار گوشش را روی ساز فشار داد تا گوش کند و بگوید صدای غیرعادی از کجا آمده است
[ترجمه ترگمان]The گوشش را به ابزار فشار می داد تا گوش دهد و بگوید که صدای غیر عادی از کجا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She works as a machinist in a clothing factory.
[ترجمه هادی] او در یک کارخانه لباس به عنوان کارگر دستگاه مشغول به کار است.
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان ماشین‌کار در یک کارخانه پوشاک کار می‌کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان a در کارخانه لباس کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The machinist on the shop floor could detect but not correct the error.
[ترجمه گوگل]ماشین‌کار در طبقه مغازه می‌توانست خطا را تشخیص دهد اما اصلاح نکرد
[ترجمه ترگمان]The روی کف مغازه می توانست تشخیص بدهد اما اشتباه را تصحیح نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He put a machinist in charge of his new Special Projects Division, which handled all new equipment orders.
[ترجمه گوگل]او یک ماشین‌کار را مسئول بخش پروژه‌های ویژه جدید خود قرار داد که تمام سفارش‌های تجهیزات جدید را انجام می‌داد
[ترجمه ترگمان]او a را برای پروژه جدیدش واحد آماده کرد که تمام تجهیزات جدید و تجهیزات جدید را کنترل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The remains of the Con federate machinist who was torn to pieces were shoveled into buckets and thrown overboard.
[ترجمه گوگل]بقایای ماشین‌کار فدراسیونی که تکه تکه شده بود در سطل‌ها ریخته شد و به دریا پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]بقایای متحد عضو حزب محافظه کار در حوزه انتخاباتی machinist که تکه تکه شده بود در سطل زباله می ریخت و به دریا پرتاب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Young Fannon, too, was an experienced machinist.
[ترجمه گوگل]فانون جوان نیز یک ماشین‌کار با تجربه بود
[ترجمه ترگمان]Fannon جوان هم، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The machinist is aligning the wheels of the car.
[ترجمه گوگل]ماشین‌کار در حال تراز کردن چرخ‌های ماشین است
[ترجمه ترگمان]The چرخ ماشین را ردیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The apprentice machinist learns blueprint reading, shop mathematics, tool operation, and science related to the trade.
[ترجمه گوگل]ماشین‌کار شاگرد خواندن نقشه‌ها، ریاضیات فروشگاهی، عملکرد ابزار و علوم مرتبط با تجارت را می‌آموزد
[ترجمه ترگمان]شاگرد کارگاه machinist درس خواندن، mathematics، عملیات ابزار، و علوم مربوط به تجارت را می آموزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To aid the machinist while making up.
[ترجمه گوگل]برای کمک به ماشینکار در هنگام آرایش
[ترجمه ترگمان]در همان حال که مشغول ساختن machinist بود، به the کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. B: Sample machinist? Do you means normal sewing worker?
[ترجمه گوگل]ب: ماشینکار نمونه؟ منظورت کارگر معمولی خیاطی هست؟
[ترجمه ترگمان]B: نمونه machinist؟ آیا به نظر شما کارگر خیاطی معمولی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Machinist job is indicating the equipment standard of a country and region industry.
[ترجمه گوگل]شغل ماشینکاری نشان دهنده استاندارد تجهیزات یک صنعت کشور و منطقه است
[ترجمه ترگمان]کار Machinist نشان دهنده استاندارد تجهیزات یک کشور و صنعت منطقه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Carl Wagle, a retired machinist from nearby Greensboro who said he had lost most of his $6 000 life savings on Bank of America stock, left the meeting shaking his head.
[ترجمه گوگل]کارل واگل، یک ماشین‌کار بازنشسته از نزدیکی گرینزبورو که می‌گفت بیشتر 6000 دلار پس‌انداز خود را در سهام بانک آمریکا از دست داده است، جلسه را با تکان دادن سرش ترک کرد
[ترجمه ترگمان]کارل wagle، یک machinist بازنشسته از گرینزبرو که گفته بود بیش از ۱۰۰۰۰ دلار پس انداز خود را در سهام بانک آمریکا از دست داده است، جلسه را ترک کرد و سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are you going to be a machinist?
[ترجمه گوگل]آیا قرار است ماشین‌کار شوید؟
[ترجمه ترگمان]تو می خو ای یه machinist باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Machinist job is one of our country's biggest industries.
[ترجمه گوگل]شغل ماشینکاری یکی از بزرگترین صنایع کشور ماست
[ترجمه ترگمان]شغل Machinist یکی از بزرگ ترین صنایع کشور ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماشین کار (اسم)
operator, pressman, engine man, machinist

ماشین ساز (اسم)
machinist, industrial engineer, machine builder

چرخ کار (اسم)
machinist, turner, machine operator

تخصصی

[مهندسی گاز] ماشین کار، متصدی ماشین

انگلیسی به انگلیسی

• one who is trained in the operation of machine tools; one who makes or repairs machines
a machinist is a person whose job is to operate a machine, especially in a factory.

پیشنهاد کاربران

Person who operates machine tools, and has the ability to set up tools such as milling machines, grinders, lathes, and drilling machines
تراش کار، کارگر ماهری که از ماشین افزار بهره برداری می کند

بپرس