macaroni

/ˌmækəˈroʊni//ˌmækəˈrəʊni/

معنی: ژیگولو، ماکارونی، رشته فرنگی، جوان خارج رفته، نوعی پنگوئن یا بطریق
معانی دیگر: (خوراکپزی) ماکارونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: macaroni
• : تعریف: any of variously shaped, dried pasta noodles made from flour and water, esp. the short, bent, hollow tubes; elbow macaroni.

جمله های نمونه

1. He sat down to a great dish of macaroni.
[ترجمه گوگل]او کنار یک غذای بزرگ ماکارونی نشست
[ترجمه ترگمان]او روی یک ظرف پر از ماکارونی نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was macaroni cheese and mashed potatoes.
[ترجمه گوگل]پنیر ماکارونی و پوره سیب زمینی بود
[ترجمه ترگمان]پنیر ماکارونی و پوره سیب زمینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I serve the macaroni with a big bowl of broccoli cooked in salted water until just tender.
[ترجمه گوگل]ماکارونی را با یک کاسه بزرگ کلم بروکلی که در آب نمک پخته شده سرو می کنم تا کمی نرم شود
[ترجمه ترگمان]من برای ماکارونی با یک کاسه بزرگ بروکلی در آب شور تا این که تنها کمی نرم است، خدمت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sprinkle over macaroni with sesame seeds.
[ترجمه گوگل]روی ماکارونی را با دانه کنجد بپاشید
[ترجمه ترگمان]پر از ماکارونی با دانه های کنجد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Add salt, if desired. Mix macaroni and sauce and bake in a buttered casserole for hour.
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل نمک اضافه کنید ماکارونی و سس را با هم مخلوط کنید و به مدت یک ساعت در یک قابلمه کره ای بپزید
[ترجمه ترگمان]در صورت تمایل نمک را اضافه کنید ماکارونی و سس را مخلوط کرده و برای یک ساعت در ظرف شیر دار درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Simmer the macaroni in lightly salted water.
[ترجمه گوگل]ماکارونی ها را در آب کمی نمک بپزید
[ترجمه ترگمان]ماکارونی با کمی آب شور را کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A lot of people consider macaroni and cheese the ultimate comfort food, but it has never enchanted us.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم ماکارونی و پنیر را بهترین غذای راحتی می دانند، اما هرگز ما را مسحور نکرده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم ماکارونی و پنیر را غذای راحتی نهایی می دانند، اما هرگز ما را افسون نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add macaroni and cook until just tender, 8 to 10 minutes.
[ترجمه گوگل]ماکارونی را اضافه کنید و 8 تا 10 دقیقه تفت دهید تا نرم شود
[ترجمه ترگمان]ماکارونی و cook را تا فقط به مدت ۸ تا ۱۰ دقیقه اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cook macaroni until tender but still firm.
[ترجمه گوگل]ماکارونی را بپزید تا نرم اما همچنان سفت شود
[ترجمه ترگمان]ماکارونی با ماکارونی تا وقتی که نرم اما هنوز محکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You know, five nights, five boxes of macaroni and cheese.
[ترجمه گوگل]می دانید، پنج شب، پنج جعبه ماکارونی و پنیر
[ترجمه ترگمان]می دونی پنج شب پنج تا جعبه ماکارونی و پنیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stir the macaroni and cheese. Add the Parmesan cheese and bake uncovered for 10 minutes.
[ترجمه گوگل]ماکارونی و پنیر را هم بزنید پنیر پارمزان را اضافه کنید و به مدت 10 دقیقه بدون درب بپزید
[ترجمه ترگمان]ماکارونی و پنیر را بریزید پنیر Parmesan را اضافه کنید و به مدت ۱۰ دقیقه تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He explains the difference between macaroni and a macaroon.
[ترجمه گوگل]او تفاوت ماکارونی و ماکارونی را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]او تفاوت بین ماکارونی و a را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Maybe you'd like the macaroni and cheese.
[ترجمه گوگل]شاید ماکارونی و پنیر را دوست داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شاید ماکارونی و پنیر را دوست داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Theseare not just staples such as macaroni cheese or lasagne.
[ترجمه گوگل]اینها فقط مواد اصلی مانند پنیر ماکارونی یا لازانیا نیستند
[ترجمه ترگمان]Theseare فقط به اندازه یک مشت پنیر ماکارونی و پنیر معمولی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژیگولو (اسم)
cockscomb, coxcomb, gigolo, macaroni

ماکارونی (اسم)
macaroni, noodle

رشته فرنگی (اسم)
vermicelli, macaroni, noodle, noodles, spaghetti

جوان خارج رفته (اسم)
macaroni

نوعی پنگوئن یا بطریق (اسم)
macaroni

انگلیسی به انگلیسی

• pasta made from a paste of wheat flour that has been formed into tubular shapes
18th century young british foppish dandy who adopted the manners and customs of countries he visited; affected young man
macaroni is a kind of pasta made in the shape of short hollow tubes.

پیشنهاد کاربران

ماکارونی به شکل فرمی و اسپاگتی رشته ای است
macaroni ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: نی‏رشته
تعریف: نوعی خمیراک رشته‏ای و طویل لوله‏ای که مادۀ اصلی خوراک ماکارونی است
ماکارونی، اسپاگتی

بپرس