morphology

/mɔːrˈfɑːlədʒi//mɔːˈfɒlədʒi/

معنی: ریخت شناسی، تاریخ تحولات لغوی
معانی دیگر: (زیست شناسی) ریخت شناسی، (زبان شناسی) ساخت شناسی واژگانی، تاری  تحولات لغوی

جمله های نمونه

1. Dating a skull on the morphology has also severe limitations.
[ترجمه رضا] مشخص کردن قدمت یک جمجمه در ریخت شناسی با محدودیت های شدیدی مواجه است.
|
[ترجمه گوگل]تاریخ گذاری جمجمه بر اساس مورفولوژی نیز محدودیت های شدیدی دارد
[ترجمه ترگمان]قرار دادن جمجمه بر روی مورفولوژی نیز محدودیت های شدیدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are significant differences in the morphology and degree of volcanic activity associated with these two types of rift.
[ترجمه گوگل]تفاوت های قابل توجهی در مورفولوژی و درجه فعالیت آتشفشانی مرتبط با این دو نوع شکاف وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت های قابل توجهی در مورفولوژی و میزان فعالیت آتشفشانی در ارتباط با این دو نوع شکاف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Signal morphology was analysed by the probability density function for the amount of time the signal spent away from the electrical baseline.
[ترجمه گوگل]مورفولوژی سیگنال با تابع چگالی احتمال برای مدت زمانی که سیگنال دور از خط پایه الکتریکی سپری می‌شود، تجزیه و تحلیل شد
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی سیگنال توسط تابع چگالی احتمال برای مدت زمانی که سیگنال از پایه الکتریکی خارج می شود آنالیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In addition to those with macrophage morphology, a population of smaller and more densely stained cells, could be identified.
[ترجمه گوگل]علاوه بر آنهایی که مورفولوژی ماکروفاژ دارند، جمعیتی از سلولهای کوچکتر و با رنگ آمیزی متراکم تر نیز قابل شناسایی است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن هایی که مورفولوژی macrophage دارند، جمعیتی از سلول های کوچک تر و more را می توان شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Grammar is organized along two main dimensions: morphology and syntax.
[ترجمه گوگل]گرامر در دو بعد اصلی سازماندهی می شود: صرف شناسی و نحو
[ترجمه ترگمان]Grammar در امتداد دو بعد اصلی ترتیب داده می شود: مورفولوژی و نحو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally within the context of small-town morphology, we might briefly consider the question of the location of cemeteries.
[ترجمه گوگل]در نهایت در چارچوب مورفولوژی شهرهای کوچک، می‌توانیم به طور خلاصه به موضوع مکان گورستان‌ها توجه کنیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، در زمینه مورفولوژی شهر کوچک، ممکن است به طور خلاصه مساله مکان قبرستان ها را مورد بررسی قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Vertebrates have a much more intricate and sensitive morphology.
[ترجمه گوگل]مهره داران مورفولوژی بسیار پیچیده و حساس تری دارند
[ترجمه ترگمان]Vertebrates مورفولوژی بسیار پیچیده تر و حساس تری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As well as the morphology, the histochemistry of the preparations was evaluated using fluorescein-conjugated antibodies.
[ترجمه گوگل]و همچنین مورفولوژی، هیستوشیمی آماده سازی با استفاده از آنتی بادی های کونژوگه با فلورسین مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]علاوه بر مورفولوژی، the آماده سازی با استفاده از آنتی بادی fluorescein - مزدوج مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The morphology of the system was simplified in a manner suited to the recognition task.
[ترجمه گوگل]مورفولوژی سیستم به روشی مناسب برای کار تشخیص ساده شد
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی سیستم به روشی ساده و متناسب با کار بازشناسی ساده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Morphology of individual colonic pressure waves has eluded reliable classification.
[ترجمه گوگل]مورفولوژی امواج فشار منفرد کولون از طبقه بندی قابل اعتماد طفره رفته است
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی موج های فشار colonic فردی از طبقه بندی قابل اطمینان ناشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inevitably, therefore, our understanding of the site's morphology is considerably clearer than its progressive stages of development.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ناگزیر، درک ما از مورفولوژی سایت به طور قابل توجهی واضح تر از مراحل پیشروی توسعه آن است
[ترجمه ترگمان]بنابراین درک ما از مورفولوژی سایت به طور قابل ملاحظه ای روشن تر از مراحل پیشرفته توسعه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After 24 h the morphology of the pachytene cells is greatly reduced.
[ترجمه گوگل]پس از 24 ساعت مورفولوژی سلول های پاکیتن به شدت کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]بعد از ۲۴ ساعت مورفولوژی سلول های pachytene به شدت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Morphology was a laboratory-based subject that did not encourage detailed study of how animals adapted to their local environment.
[ترجمه گوگل]مورفولوژی موضوعی مبتنی بر آزمایشگاه بود که مطالعه دقیق چگونگی سازگاری حیوانات با محیط محلی خود را تشویق نمی کرد
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی یک موضوع مبتنی بر آزمایشگاه بود که مطالعه دقیق چگونگی سازگاری حیوانات با محیط محلی آن ها را تشویق نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Evolutionary Morphology Darwin himself had done extensive morphological work in a detailed study of barnacles during the 1850s.
[ترجمه گوگل]مورفولوژی تکاملی داروین خود در دهه 1850 کار ریخت شناسی گسترده ای را در مطالعه دقیق برناکل ها انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی تکاملی خود داروین شخصا در مطالعه دقیق barnacles در طول دهه ۱۸۵۰ در یک مطالعه دقیق انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To investigate the morphology of normal parotid gland of the miniature pig ( mining ).
[ترجمه گوگل]هدف بررسی مورفولوژی غده پاروتید طبیعی خوک مینیاتوری (ماینینگ)
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد مورفولوژی of نرمال parotid از خوک مینیاتوری (استخراج معدن)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریخت شناسی (اسم)
morphology

تاریخ تحولات لغوی (اسم)
morphology

تخصصی

[شیمی] ریخت، ریخت شناسی
[زمین شناسی] ریخت شناسى،شکل وظاهر بدن مطالعه شکل وساختار جانوران وگیاهان وبقایاى سنگواره هاى آنها.
[بهداشت] ریخت شناسی
[نساجی] مرفولوژی (برسی ساختار داخلی الیاف در مقیاس بزرگتر از اتم و کوچکتر از کل نمونه)- شکل شناسی
[پلیمر] شکل شناسی، ریخت شناسی، علم شناخت شکل و ساختار دقیق مواد بی جان و جاندار اعم از گیاهان، حیوانات و هر شکل دیگری از حیات

انگلیسی به انگلیسی

• study of form and structure; science which deals with structure and form of plants and animals (biology); study of the form and structure of word formation (linguistics)

پیشنهاد کاربران

به شکل کلی موج مربوط به ریتم قلبی هم گفته میشه
ریخت شناسی، شکل شناسی، مورفولوژی
ریخت، ظاهر شناسی
Formation of words
ریخت شناسی یا مورفولوژی ( به انگلیسی: Morphology ) شاخه ای از زیست شناسی است که به مطالعه شکل ظاهری و فرم اندامگان و ویژگی های ساختاری خاص آنها می پردازد.
این شامل جوانب مختلف ظاهر بیرونی ( شکل، ساختار، رنگ، الگو ) و همچنین شکل و ساختار اندام داخلی چون استخوان و دیگر اندام ها می شود. از این لحاظ با فیزیولوژی که به طرز کار اندام می پردازد فرق دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه شناسی
واژهٔ �مورفولوژی� از ریشهٔ یونانی morph� = فرم ( ریخت ) و l�gos = مطالعه گرفته شده است. مفهوم زیستی ریخت شناسی توسط یوهان ولفگانگ گوته ( ۱۷۹۰ ) و به طور مستقل توسط آناتومیست و فیزیولوژیست آلمانی کارل فردریش بورداخ ( ۱۸۰۰ ) توسعه یافت.
گاهی عبارت ریخت شناسی مولکولی ( molecular morphology ) برای توصیف ساختارها و اجزای مولکولی چون پلی مرها و آران ای استفاده می شود.
ریخت شناسی و طبقه بندی
بیشتر آرایه ها از نظر ریخت شناسانه با دیگر آرایه ها تفاوت دارند. معمولاً آرایه های نزدیک به هم بیشتر از آرایه های دور به هم شباهت دارند. البته در گونه های کریپتیک با وجود شباهت ظاهری فراوان، از نظر تولید مثلی جدا از هم هستند. برعکس، گاهی برخی گونه ها از نظر ظاهری به خاطر فرگشت هم گرا یا تقلید شبیه هم بوده، ولی از نظر تولید مثلی مجزا هستند. مشکل وقتی بیشتر می شود که دو داده که از لحاظ تحلیل های ریخت شناسانه دو گونه مجزا به شمار می آیند، ولی با استفاده از تحلیل دی ان ای، معلوم شود که در واقع یک گونه هستند.
Study of external forms and structures of organisms
Morphology is a branch of biology dealing with the study of the form and structure of organisms and their specific structural features.

ریخت شناسی
morphology ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: ساختواژه
تعریف: شاخه‏ای از دستور که ساختمان یا شکل واژه را ازطریق شناسایی تکواژهای سازندۀ آن بررسی می‏کند|||متـ . صرف
ریخت زایی
این کلمه در فرهنگستان زبان و ادب فارسی
�ساختواژه�مصوب شده است
واژه شناسی
مطالعه ی ساختار و شکل زبان
در مهندسی پلیمر ، معمولا برای توصیف شکل واندازه زنجیرهای پلیمری به کار میرود یعنی تجمع تعداد زنجیرهای مولکولی به ضخامت 10 آنگستروم است.
نحو ( زبانشناسی )
مورفولوژی
ساختارشناسی، سازه شناسی ، زیست شناسی
پیکربندی
ساختارشناسی
صرف
تکواژ شناسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس