misunderstand

/ˌmɪsəndərˈstænd//ˌmɪsˌʌndəˈstænd/

معنی: درست نفهمیدن، تد تعبیر کردن، سوء تفاهم کردن
معانی دیگر: غلط فهمیدن، عوضی درک کردن، سو تعبیر کردن، کژ برداشت کردن

جمله های نمونه

1. Don't misunderstand me / what I'm trying to say.
[ترجمه Aysa] از حرف من اشتباه برداشت نکن /چیزی که سعی دارم بگم
|
[ترجمه نیما] از چیزی که سعی دارم بگویم ، بد برداشت نکن
|
[ترجمه گوگل]من را اشتباه نفهمید / آنچه می خواهم بگویم
[ترجمه ترگمان]از چیزی که می خوام بگم سو تفاهم نشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think the couple misunderstand each other.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم این زوج همدیگر را اشتباه می فهمند
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم این زوج اشتباه متوجه یکدیگر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't misunderstand what I'm trying to say.
[ترجمه گوگل]چیزی را که می خواهم بگویم اشتباه متوجه نشوید
[ترجمه ترگمان]از چیزی که می خوام بگم سو تفاهم نشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't misunderstand me. She's a very nice person when you get to know her.
[ترجمه گوگل]من را اشتباه نفهمید وقتی باهاش ​​آشنا میشی خیلی آدم خوبی میشه
[ترجمه ترگمان]سو تفاهم نشه وقتی او را بشناسی، آدم خیلی خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't misunderstand me-I am grateful for all you've done.
[ترجمه گوگل]من را اشتباه نفهمید - من برای تمام کارهایی که انجام دادید سپاسگزارم
[ترجمه ترگمان]سو تفاهم نشه - از کاری که کردی ممنونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please don't misunderstand me?I meant it as a compliment.
[ترجمه گوگل]خواهش می کنم من را اشتباه متوجه نشوید؟ منظورم یک تعریف و تمجید بود
[ترجمه ترگمان]لطفا سو تفاهم نشه منظورم تعریف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You always misunderstand me.
[ترجمه گوگل]تو همیشه منو اشتباه میفهمی
[ترجمه ترگمان]تو همیشه منظور منو اشتباه فهمیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They pretended to misunderstand me.
[ترجمه گوگل]آنها وانمود کردند که من را اشتباه می فهمند
[ترجمه ترگمان]آن ها وانمود کردند که متوجه منظور من شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These arguments ring hollow because they misunderstand the mode of responsibility in question.
[ترجمه گوگل]این استدلال ها پوچ به نظر می رسند، زیرا درک درستی از نحوه مسئولیت مورد نظر ندارند
[ترجمه ترگمان]این استدلال ها توخالی هستند، زیرا آن ها طرز مسیولیت پذیری را درک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't misunderstand me . . . she's a good girl and generous-hearted once you get to know her.
[ترجمه گوگل]من رو اشتباه نفهمید او یک دختر خوب و سخاوتمند است به محض اینکه او را بشناسید
[ترجمه ترگمان]از من سو استفاده نکن، اون دختر خوب و سخاوتمند است وقتی که تو اونو می شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Better to understand a little than to misunderstand a lot. Lord Chesterfield
[ترجمه گوگل]بهتر است کمی بفهمیم تا اینکه خیلی چیزها را اشتباه بفهمیم لرد چسترفیلد
[ترجمه ترگمان]بهتر است چیزی را درک کنی تا یک چیز را درست متوجه بشوی لرد چسترفیلد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Horses have a similar ability to misunderstand.
[ترجمه گوگل]اسب ها نیز توانایی مشابهی برای سوء تفاهم دارند
[ترجمه ترگمان]اسب ها توانایی مشابهی برای درک درست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She knew too much about unrequited love to misunderstand what she saw in him.
[ترجمه گوگل]او آنقدر از عشق نافرجام می دانست که چیزی را که در او می دید به اشتباه درک می کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست داشت یک طرفه به هم بخورد که منظور او را اشتباه فهمیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His remarks show that he misunderstand my position on the question.
[ترجمه گوگل]سخنان او نشان می دهد که او از موضع من در مورد سوال سوء برداشت کرده است
[ترجمه ترگمان]remarks نشان می داد که منظور مرا از این سوال اشتباه برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درست نفهمیدن (فعل)
mistake, misapprehend, misunderstand, misconceive

تد تعبیر کردن (فعل)
misunderstand

سوء تفاهم کردن (فعل)
misunderstand

انگلیسی به انگلیسی

• understand incorrectly, interpret incorrectly, comprehend incorrectly
if you misunderstand someone, you do not understand properly what they say or write.

پیشنهاد کاربران

☆ Misundertand someone
حرف کسی را اشتباه متوجه شدن
صحبت های کسی را درست متوجه نشدن
Ex. The boy had misunderstood the doctor.
پسر حرف دکتر را اشتباه متوجه شده بود.
get something wrong
or
get/have it all wrong ( =understand a situation in completely the wrong way )
دژفهم: چیزی را به درستی نفهمیدن.
دیگر برابرها: بدفهم، کجفهم
misunderstand
کژ فهمی و سوء برداشت
سوءتفاهم
غلط فهمی؛ اشتباه فهمی
اشتباه فهمیدن
به درستی درک نکردن
fail to interpret or understand ( something ) correctly.
غلط فهمیدن
گمراه
کسی که خوب نفهمیده
بد برداشت کردن