matchmaking

/ˈmætʃˌmekɪŋ//ˈmætʃmeɪkəɪŋ/

معنی: خواستگاری
معانی دیگر: کبریت سازی، دلالی ازدواج

جمله های نمونه

1. Perhaps we should do a little bit of matchmaking and introduce them.
[ترجمه گوگل]شاید باید کمی خواستگاری کنیم و آنها را معرفی کنیم
[ترجمه ترگمان]شاید ما باید کمی هم ازدواج کنیم و آن ها را معرفی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Was it possible her friend had been matchmaking - her stepbrother and her best friend?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن بود دوستش خواستگاری کرده باشد - برادر ناتنی و بهترین دوستش؟
[ترجمه ترگمان]ایا ممکن بود که دوستش ازدواج کرده باشد - برادر ناتنی و بهترین دوستش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Apparently, there's often a little finagling to help matchmaking along, as well.
[ترجمه گوگل]ظاهراً اغلب اوقات کمی هم برای کمک به خواستگاری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از قرار معلوم، اغلب اوقات هم برای کمک به هم دادن به هم کمک می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Businesses ranging from matchmaking services to lingerie makers and professional baseball teams are trying to fill the romance void.
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای مختلف از خدمات خواستگاری گرفته تا تولیدکنندگان لباس زیر زنانه و تیم های حرفه ای بیسبال در تلاش هستند تا خلاء عاشقانه را پر کنند
[ترجمه ترگمان]کسب و کارها از خدمات همسریابی به سازندگان زیر پا و تیم های حرفه ای بیسبال در تلاشند تا فضای عشق را پر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Arrive from the earliest elite portal matchmaking body, do community again next, return media again finally, changing to did not find way of a perseverant all the time.
[ترجمه گوگل]از اولین پورتال نخبگان بدنه خواستگاری وارد شوید، بعد دوباره جامعه را انجام دهید، در نهایت دوباره رسانه را برگردانید، تغییر کنید تا همیشه راهی پیدا نکردم
[ترجمه ترگمان]از اولین موسسه همسریابی راه اندازی کنید، دوباره شروع به کار کنید، دوباره به رسانه ها مراجعه کنید، در نهایت تغییر پیدا کنید و در تمام مدت یک روش پیدا نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For Chinese viewers, they have riveting, turning traditional matchmaking on its head and celebrating instant celebrity.
[ترجمه گوگل]برای بینندگان چینی، آنها پرچ می کنند، خواستگاری سنتی را روی سر می چرخانند و شهرت فوری را جشن می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بینندگان چینی، جذاب، تبدیل ازدواج سنتی به سر خود و جشن گرفتن افراد مشهور فوری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have one of the most powerful matchmaking planets on your side - Jupiter.
[ترجمه گوگل]شما یکی از قدرتمندترین سیارات خواستگاری را در کنار خود دارید - مشتری
[ترجمه ترگمان]شما یکی از قدرتمندترین سیاره ها را در کنار مشتری خود دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So, you promise me the whole matchmaking thing is over, right ?
[ترجمه گوگل]پس، به من قول می دهی که کل ماجرای خواستگاری تمام شده است، درست است؟
[ترجمه ترگمان]پس تو بهم قول میدی که کل قضیه ازدواج تموم شده، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The current problem of agent service matchmaking is analyzed, and the reason of inefficiency of agent service matchmaking is studied .
[ترجمه گوگل]مشکل کنونی همسان‌سازی سرویس نماینده مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد و علت ناکارآمدی همسان‌سازی سرویس نماینده بررسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]مساله فعلی ازدواج نماینده مورد بررسی قرار گرفته و دلیل نا کارآمدی ازدواج یک نماینده مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some local governments also run schemes or even matchmaking services to boost the birthrate.
[ترجمه گوگل]برخی از دولت های محلی نیز طرح ها یا حتی خدمات همسریابی را برای افزایش نرخ زاد و ولد اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی دولت های محلی نیز طرح هایی یا حتی خدمات همسریابی برای افزایش میزان زاد و ولد را اجرا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All this about " matchmaking " and " introducing'sounded so wonderful!
[ترجمه گوگل]همه اینها در مورد "خواستگاری" و "معرفی" بسیار عالی به نظر می رسید!
[ترجمه ترگمان]همه اینها در مورد \"ازدواج\" و \" معرفی به قدری شگفت انگیز بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The NFIA matchmaking service is provided on a confidential basis and free of charge.
[ترجمه گوگل]خدمات همسریابی NFIA به صورت محرمانه و رایگان ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]خدمات همسریابی NFIA به صورت سری و رایگان ارایه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Very popular maps will even have matchmaking and achievements added to them.
[ترجمه گوگل]نقشه های بسیار محبوب حتی خواستگاری و دستاوردها به آنها اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]نقشه های بسیار محبوب حتی به هم ربط خواهند داشت و دستاوردهای آن ها به آن ها افزوده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I bet they will not even find us a date, some matchmaking service.
[ترجمه گوگل]شرط می بندم که آنها حتی یک قرار ملاقات، خدمات خواستگاری برای ما پیدا نخواهند کرد
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که آن ها حتی برای ما تاریخی را هم پیدا نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paltrow plays a spoiled young busybody who makes a disastrous stab at matchmaking.
[ترجمه گوگل]پالترو نقش یک جوان شلوغ و لوس را بازی می کند که در خواستگاری ضربه ای فاجعه بار می زند
[ترجمه ترگمان]پالترو حاضر است نقش یک مرد جوان فاسد را بازی کند که در ازدواج به خطرناکی حمله می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواستگاری (اسم)
suit, matchmaking

انگلیسی به انگلیسی

• act of setting up couple or arranging marriage; act of setting up matches between comparable contestants (sports)
matchmaking is the activity of encouraging people you know to form relationships or get married.
arranging marriages for others, bringing two people together

پیشنهاد کاربران

Matchmaking refers to the process of introducing two people to each other with the purpose of establishing a romantic or intimate relationship. Matchmaking can take place through various means such as online dating websites, mobile dating apps, or through professional matchmakers. The goal of matchmaking is to bring together two individuals who share similar interests, values, and personalities and to create a strong and lasting relationship between them. Matchmaking can also involve personality tests, compatibility assessments, and other tools that help the matchmaker make the best possible matches for their clients.
...
[مشاهده متن کامل]

فرآیند معرفی دو نفر به یکدیگر با هدف برقراری یک رابطه عاشقانه یا صمیمی یا ازدواج. این روند می تواند از طریق روش های مختلفی مانند وب سایت های دوستیابی آنلاین، برنامه های دوستیابی تلفن همراه یا از طریق همتایابان حرفه ای انجام شود. هدف همتایابی، گرد هم آوردن دو فردی است که علایق، ارزش ها و شخصیت های مشابهی دارند و رابطه ای قوی و پایدار بین آنها ایجاد می کند. همتایابی همچنین می تواند شامل تست های شخصیتی، ارزیابی سازگاری و سایر ابزارهایی باشد که به همتایاب کمک می کند بهترین تطابق های ممکن را برای مشتریان خود داشته باشد.
He did not welcome his parents' attempts at matchmaking.
a matchmaking service/website/app

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/matchmaking
فرآیند یافتن مشتری، تأمین کننده، یا شریک برای سازمان،
زوج یابی، همسریابی، همسان گزینی
همسریابی
صیغه کننده
جور درآوری
[کسب وکار] همتایابی؛ جوریابی،

بپرس