margin

/ˈmɑːrdʒən//ˈmɑːdʒɪn/

معنی: کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی، حاشیه دار کردن
معانی دیگر: کناره، مرز، اختلاف، فرور، نابرابری، ناسانی، (بازرگانی: فرق میان هزینه و قیمت کالای تولید شده و غیره - خرید و فروش سهام و غیره: ودیعه یا پول پرداختی به دلال سهام جهت هزینه های حقوقی و یا تضمین در مقابل ضرر احتمالی - بانکداری و غیره: تفاوت میان مبلغ وام و ارزش روز وثیقه ای که در برابر وام داده شده است - اقتصاد: حداقل درآمد که با آن بتوان به کار ادامه داد) مرهونه، وثیقه، گرویی، وجه الضمان، ارزش، دارایی خالص، ارزش ویژه، حاشیه ی سود، سود ناویژه، تفاوت نرخ، تفاوت مزیت، لبه دار کردن، کناره دار کردن، در لبه یا کناره قرار گرفتن، مرز (چیزی را) تشکیل دادن، حواشی نویسی کردن، در حاشیه ی متن یادداشت نوشتن، کناره نویسی کردن، (گیاه شناسی) لبه ی برگ، (حشره شناسی) لبه ی بال، (روان شناسی) مرز خودآگاهی، لبه ی هشیاری، اندک، مابه التفاوت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an edge and the border area near it.
مترادف: border, frame, periphery, rim, verge
مشابه: bound, boundary, circuit, edge, fringe, hem, lip

- It's illegal to drive on the margin of a highway.
[ترجمه گوگل] رانندگی در حاشیه بزرگراه غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان] رانندگی در حاشیه یک بزرگراه غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the blank space between written or printed matter and the edge of a page.
مشابه: border, edge, frame, periphery

- I got my paper back, and the professor wrote some nice comments in the margins.
[ترجمه گوگل] مقاله ام را پس گرفتم و استاد در حاشیه آن نظرات خوبی نوشت
[ترجمه ترگمان] من paper را پشت سر گذاشتم، و استاد نظرات جالبی در حاشیه نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She set narrow margins for her document.
[ترجمه گوگل] او حاشیه های باریکی را برای سندش تعیین کرد
[ترجمه ترگمان] او حاشیه های محدودی برای اسناد خود تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a limit beyond which something is no longer desirable or beyond which something no longer exists.
مترادف: bounds, fringe, limit
مشابه: brink, extreme, verge

- His behavior went to the margin of propriety.
[ترجمه گوگل] رفتار او به حاشیه رفت
[ترجمه ترگمان] رفتارش با رعایت ادب و نزاکت رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This film would have been judged beyond the margins of decency in the 1950s.
[ترجمه گوگل] این فیلم در دهه 1950 فراتر از حاشیه های نجابت قضاوت می شد
[ترجمه ترگمان] این فیلم فراتر از حاشیه های ادب در دهه ۱۹۵۰ مورد قضاوت قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an amount allowed beyond what is considered necessary, so as to provide for profit, safety, accuracy, or the like.
مترادف: leeway
مشابه: elbowroom, excess, latitude, loophole, play, safety, tolerance

- Leave a good margin of time for getting to the airport in this weather.
[ترجمه METIA] زمان مناسبی را برای رسیدن به فرودگاه در این آب و هوا در نظر بگیرید
|
[ترجمه گوگل] در این آب و هوا، فاصله زمانی خوبی برای رسیدن به فرودگاه بگذارید
[ترجمه ترگمان] زمان خوبی را برای رسیدن به فرودگاه در این آب و هوا تنها بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The calculation gives a margin of error of four per cent for the poll.
[ترجمه گوگل] این محاسبه حاشیه خطای چهار درصدی را برای نظرسنجی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این محاسبه مقدار خطای چهار درصد برای نظرخواهی را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: the difference between the cost and the selling price of goods.
مترادف: markup
مشابه: appreciation, inflation, profit

- Our margin of profit is very small on these products.
[ترجمه گوگل] حاشیه سود ما روی این محصولات بسیار کم است
[ترجمه ترگمان] سود ما در این محصولات بسیار کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: any of several monetary differences, as between the amount of a loan and the value of the collateral.
مترادف: differential
مشابه: cost, expense, profit, yield
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: margins, margining, margined
(1) تعریف: to supply with a margin.
مترادف: border, edge, fringe, rim
مشابه: bound, circle, encircle, encompass, frame, outline, trim

(2) تعریف: to add notes in the margin of.
مشابه: annotate, mark, notate, note

(3) تعریف: to deposit money in a brokerage account as surety against losses, or to establish or add to a margin account by such deposits.

جمله های نمونه

1. margin trading
معامله در حد قیمت (در خرید و فروش سهام)

2. the margin of production
حاشیه ی تولید

3. the carpet's margin is dark blue
حاشیه ی فرش آبی تیره است.

4. this company's profit margin is very low
حاشیه ی سود این شرکت بسیار کم است.

5. she stood at the margin of the lake
در کنار دریاچه ایستاد.

6. a village built at the margin of a forest
دهکده ای که در کنار جنگل ساخته شده بود.

7. they won by a wide margin
آنها با اختلاف زیاد برنده شدند.

8. a joke that was on the margin of bad taste
یک شوخی که در مرز کژ سلیقگی قرار داشت.

9. he noted his objection on the margin of the letter
او مخالفت خود را در حاشیه ی نامه نوشت.

10. the vote was 40 to 30, a margin of ten
رای 40 به 30 بود،یعنی یک اختلاف ده تایی

11. The group had a net profit margin of 30% last year.
[ترجمه گوگل]این گروه در سال گذشته حاشیه سود خالص 30 درصدی داشت
[ترجمه ترگمان]این گروه در سال گذشته ۳۰ درصد سود خالص داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The schedule left no margin for error.
[ترجمه گوگل]برنامه هیچ حاشیه ای برای خطا باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان]زمانبندی هیچ حاشیه ای برای خطا باقی نگذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We allowed a margin of 20 minutes in catching the train.
[ترجمه گوگل]ما برای گرفتن قطار 20 دقیقه فاصله گذاشتیم
[ترجمه ترگمان]ما حدود ۲۰ دقیقه وقت داشتیم که ترن را بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The president won the election by a razor-thin margin.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور با اختلاف کمی در انتخابات پیروز شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با حاشیه razor برنده انتخابات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They could end up with a 50-point winning margin.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با اختلاف 50 امتیازی به پایان برسند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند با حاشیه برد ۵۰ امتیازی به پایان برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She won the presidency by a wide margin.
[ترجمه گوگل]او با اختلاف زیادی برنده ریاست جمهوری شد
[ترجمه ترگمان]او با حاشیه پهنی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The profit margin had been artificially inflated.
[ترجمه گوگل]حاشیه سود به طور مصنوعی افزایش یافته بود
[ترجمه ترگمان]سود ناخالص به طور مصنوعی بالا آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Don't waste space by leaving a wide margin.
[ترجمه گوگل]با گذاشتن یک حاشیه زیاد فضا را هدر ندهید
[ترجمه ترگمان]با گذاشتن حاشیه عریض، فضا را هدر ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنار (اسم)
abutment, bank, edge, margin, lotus, brink, limit, recess, verge, lip, list, brim, marge, lotos, rand

حد (اسم)
tract, border, bound, abutment, margin, limit, extent, measure, end, deal, period, mark, precinct, quantity, provenance, confine

حاشیه (اسم)
border, margin, brink, gloss, braid, fringe, verge, margent, listel, purl, brim, fixing, outskirt, marge, rand, selvage, selvedge

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

تفاوت (اسم)
margin, difference, discrepancy, diversity

بودجه احتیاطی (اسم)
margin

حاشیه دار کردن (فعل)
margin, fringe, hem, marge

تخصصی

[کامپیوتر] حاشیه
[دندانپزشکی] حاشیه، لبه، مرز
[نساجی] حاشیه - لبه - اندک - هزینه متفرقه یا پیش بینی نشده
[ریاضیات] سود ناخالص، نهایت، لبه، مرز، حد، حاشیه، سود ناویژه

انگلیسی به انگلیسی

• area between the edge of a page and the written or printed text; border, edge; boundary, limit; profit from the difference between costs and net sales
set margins on typewriter or page; make comments in the margin; to set apart a particular area; set apart an additional amount of space or money for security
if you win a contest by a large or small margin, you win it by a large or small amount.
a margin of something is an extra amount which allows you more freedom in doing something.
the margins on a page are the blank spaces at each side.

پیشنهاد کاربران

حاشیه
مثال: There's not much margin for error in this project.
در این پروژه حاشیه برای اشتباه وجود ندارد.
حاشیه
یک سپرده تضمینی است که خسارت های احتمالی معاملات مارجینی ( حاشیه ای ) را پوشش می دهد، و به عنوان تعهد مورد استفاده قرار می گیرد.
وجه تضمین
بقایای سلول های سرطانی بعد از برداشتن توده با جراحی.
حد فاصل
در طراحی وب سه کلمه در کنار هم استفاده میشه با عناوین margin، border، padding
بهترین کلماتی که برای این سه عنوان میتونیم به صورت ترکیبی استفاده کنیم به این اشکال هست:
۱. اگر border رو شاخص بگیریم ( فرض کنین می خوایم چندتا جعبه کنار هم بگذاریم ) :
...
[مشاهده متن کامل]

Margin: بیرونه ( فضای بین دو جعبه )
Border: مرز، کران ( خود جعبه )
Padding: درونه ( فاصله بین چیز درون جعبه با خود جعبه )
۲. باز اگر border رو شاخص بگیریم و فرض بالا رو در نظر بگیریم:
Margin: برون پوش
Border: مرز، کران
Padding: درون پوش ( همون چیزی که داخل پاکت ها اطراف یه چیز شکستنی رو برای محافظت از اون میپوشونن، در اصل نرم پوش بهش میگن اما مناسب css نبود که خودم درون پوش رو درست کردم که مناسب css بشه بعد باهاش برون پوشم درست کردم )
۳.
Margin: حاشیه
Border: چارچوب
Padding: لایی ( فاصله بین چارچوب با محتوای مثلا متنی )
۴. مدلی که خودتون درست کردین، ولی به نظرم برای آموزش به دانش آموزان از یکی از سه مدل بالا برای فهم سریع و آسان میشه استفاده کرد. اگه خوشتون اومد ازین به بعد ازین کلمات استفاده کنین، دانش آموز امروز، معلم فرداست، چه معلم هستی چه دانش آموز، بهتره از یکی از اون سه مدل استفاده کنی.

آستانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : marginalize
✅️ اسم ( noun ) : margin / marginal / marginalia / marginalization
✅️ صفت ( adjective ) : marginal
✅️ قید ( adverb ) : marginally
به توانایی یک نانوسیستم برای فرار از جریان خون و حرکت به دیواره رگ گفته می شود.
?Which name sounds better : کدوم اسم قشنگتره
Thomas by a very large margin : توماس با اختلاف خیلی زیاد
Contribution margin : حاشیه فروش
( خرده فروشی ) حاشیه سود
مرزین
استفاده از این کلمه به جای margin و به جای کلمه نهایی چه برای وامهایی که روی حسابها داده میشود و چه برای کمیتهای اقتصادی که به صورت نهایی ترجمه شده اند میتواند کمک بسیاری به فهم مفهوم اراده شده کند. مثلا دیگر لازم نیست بگوییم حساب مارجین شده، چون مرزین شده فهم بهتری ازآ ن میدهد. یا marginal cost را لازم نیست هزینه نهایی ترجمه کنیم و بعد بگوییم هزینه آخرین واحد تولید است، خود هزینه مرزینی گویای هزینه آخرین واحد تولید بودن هم هست.
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.

تعریف: نوعی وام از طرف کارگزار به معامله گر
فرض کنید شما 100 میلیون تومان سرمایه اولیه در اختیار دارید که می خواهید در بازار با آن معامله کنید. کارگزاری این اعتبار را به شما می دهد که مثلا تا 500 میلیون تومان در بازار معامله کنید. یعنی پنج برابر سرمایه اولیه شما. حالا در بازار می توانید با قدرت بیشتری معامله کنید.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالت عادی اگر شما یک سهم یا یک دارایی را در بازار خریداری کنید، مالک آن دارایی هستید. زیرا هزینه آن دارایی را پرداخت کرده اید و دیگر به کسی بدهکار نیستید. اما در Margin چون شما برای معاملات خود به نوعی وام گرفته اید، پس در قبال خرید آن دارایی خود را بدهکار کرده اید. لذا مالکیت دارایی نیز برای شما نیست. مثل هر وامی که می گیرید، مارجین را هم باید در انتهای معامله تان تسویه کنید. به دلیل این که شما مالک دارایی مورد معامله نیستید، پس مالیاتی هم برای آن نمی پردازید.

وقت اضافه
Margin: سود . درآمد
High margin: پر سود. پر درآمد
در بعضی مواقع معنی بهانه میده
حاشیه سود
میزان
اختلاف، تفاوت ، فاصله
the amount by which a competition or election is won

در طراحی در کامپیوتر مارجین یعنی لبه ی اِلِمنت ( عنصر ) مورد نظر، چه مقدار از اِلِمنت های ( عنصرهای ) پیرامون خود فاصله داشته باشد. که از چهار جهت میتوانیم این ویژگی را مشخص کنیم. بالا راست پایین و چپ.
کنار، حاشیه، لبه، حاشیه دار کردن، کناره، مرز، لبه دار کردن، کناره دار کردن، در لبه یا کناره قرار گرفتن، مرز ( چیزی را ) تشکیل دادن، حواشی نویسی کردن، در حاشیه ی متن یادداشت نوشتن، کناره نویسی کردن، ( گیاه شناسی ) لبه ی برگ، ( حشره شناسی ) لبه ی بال، ( روان شناسی ) مرز خودآگاهی، لبه ی هشیاری
حاشیه، کنار
حاشیه نوشتن ( نت برداری و نوشتن نت ها در حاشیه کتاب یا دفتر )
پیرامون
نسیه ( خریدن )
به صورت اعتباری ( خریدن )
buy on margin =
buy stocks on credit with the intention to repay the loan in the future as the stock value rises

مابه التفاوت
تفاوت ارزش فروش و هزینه های مستقیم تولید یک محصول ( s - v )
در بحث بازرگانی و شرکت داری به عنوان "حاشیه سود" استفاده می شود.
تفاوت مزیت
ناخواسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس