lymphatic

/ˌlɪmˈfætɪk//lɪmˈfætɪk/

معنی: لنفاوی، لنف بر، بلغمی، موجد لنف، خلطی
معانی دیگر: وابسته به یا حاوی لنف، تنابه ای، لنفی، وابسته به بد کار کردن غده های تنابه ای، گره لنفاوی، بی حال، بی نا، دچار رخوت (سابقا فکر می کردند در اثر زیادی تنابه است)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or associated with lymph.

- a lymphatic duct
[ترجمه گوگل] یک مجرای لنفاوی
[ترجمه ترگمان] شکاف های عمیقی بر او چیره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking in vitality; sluggish.
اسم ( noun )
مشتقات: lymphatically (adv.)
• : تعریف: a vessel that transports lymph.

جمله های نمونه

1. These chylomicrons enter the blood through the lymphatic system where they impart a turbid appearance to serum.
[ترجمه گوگل]این شیلومیکرون ها از طریق سیستم لنفاوی وارد خون می شوند و در آنجا ظاهری کدر به سرم می دهند
[ترجمه ترگمان]این chylomicrons از طریق سلول های لنفاوی به خون وارد می شوند که بر سرم ظاهر شوم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The filtering function of lymphatic tissue enables the tonsils and adenoids to trap pathogens.
[ترجمه گوگل]عملکرد فیلتر بافت لنفاوی لوزه ها و آدنوئیدها را قادر می سازد تا پاتوژن ها را به دام بیاندازند
[ترجمه ترگمان]کارکرد فیلترینگ بافت lymphatic، the و adenoids را قادر می سازد تا بیماری زاها را به دام بیندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lymphatic vessel related to the pulmonary artery is the main current of the deep lymphatic network of the lung and extends to the part near the meta-arteriole.
[ترجمه گوگل]رگ لنفاوی مربوط به شریان ریوی جریان اصلی شبکه لنفاوی عمیق ریه است و تا قسمت نزدیک به متا شریان گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]رگ lymphatic که به سرخرگ ریوی مربوط می شود، جریان اصلی شبکه lymphatic deep ریه است و تا نزدیکی متا - امتداد می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To explore the value of lymphatic mapping and sentinel lymph node analysis in laparoscopic colectomy for colon carcinoma.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ارزش نقشه برداری لنفاوی و آنالیز غدد لنفاوی نگهبان در کولکتومی لاپاروسکوپی برای سرطان کولون
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی ارزش نقشه برداری lymphatic و آنالیز غدد لنفاوی در colectomy laparoscopic برای carcinoma colon
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was revealed that the lymphatic tissue were first found in 17th week, and were found in half of the appendices between 17th and 20th week and in about 90% of appendices after 21th week.
[ترجمه گوگل]مشخص شد که بافت لنفاوی ابتدا در هفته هفدهم یافت شد و در نیمی از آپاندیس ها بین هفته هفدهم تا بیستم و در حدود 90 درصد آپاندیس ها بعد از هفته بیست و یکم یافت شد
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که بافت لنفاوی اولین بار در هفته هفدهم یافت شد و در نیمی از پیوست ها بین هفدهم و بیستم و در حدود ۹۰ % پیوست ها بعد از هفته ۲۱th یافت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lymphatic vessels in infraglottic portions were also rich and interweaved a net.
[ترجمه گوگل]عروق لنفاوی در بخش‌های فروگلوت نیز غنی بودند و شبکه‌ای را در هم تنیده بودند
[ترجمه ترگمان]The لنفاوی در بخش های infraglottic نیز ثروتمند بودند و توری داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusion: Culture Lymphatic endothelial cells of pig thoracic duct can be used as cell model for relative basic and clinical study.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: کشت سلول های اندوتلیال لنفاوی مجرای قفسه سینه خوک می تواند به عنوان مدل سلولی برای مطالعات پایه و بالینی نسبی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: فرهنگ lymphatic سلول های اندوتلیال از مجاری پستان خوکی را می توان به عنوان مدل سلولی برای مطالعات اولیه و بالینی نسبی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lymphatic capillary networks and lymphatics of the ileum and the vermiform appendix may directly communicate with those of the cecum.
[ترجمه گوگل]شبکه‌های مویرگی لنفاوی و لنفاوی ایلئوم و آپاندیس ورمی‌فرم ممکن است مستقیماً با شبکه‌های سکوم ارتباط برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]The capillary lymphatic و lymphatics of و ضمیمه vermiform می توانند مستقیما با آن of ارتباط برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This law can promote lymphatic fluid and haemal circulation, improve bosom nutrition metabolization.
[ترجمه گوگل]این قانون می تواند مایع لنفاوی و گردش خون را تقویت کند، متابولیسم تغذیه سینه را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]این قانون می تواند به ترویج روان lymphatic و گردش خون و بهبود تغذیه سینه کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Purple: Have inhibition to motorial system, lymphatic system and heart system, can maintain the potassium balance inside body, make the person has safe feeling.
[ترجمه گوگل]بنفش: دارای مهار سیستم حرکتی، سیستم لنفاوی و سیستم قلبی است، می تواند تعادل پتاسیم را در داخل بدن حفظ کند، فرد را احساس امنیت کند
[ترجمه ترگمان]بنفش: مهار سیستم motorial، سیستم لنفاوی و سیستم قلب، می تواند تعادل پتاسیم را در بدن حفظ کند، باعث شود فرد احساس امنیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To measure the real time velocity of lymphatic flow in rat mesentery in vivo.
[ترجمه گوگل]هدف برای اندازه گیری سرعت زمان واقعی جریان لنفاوی در مزانتر موش در داخل بدن
[ترجمه ترگمان]هدف اندازه گیری سرعت زمان حقیقی جریان lymphatic در موش rat در in vivo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Of hip joint lymphatic and intumescent, very painful, what reason is knowing?
[ترجمه گوگل]مفصل ران لنفاوی و التهابی، بسیار دردناک است، دانستن چه دلیلی دارد؟
[ترجمه ترگمان]از lymphatic مفاصل و intumescent مفاصل، بسیار دردناک، چه دلیلی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Elephantiasis, or lymphatic filariasis, is a mosquito-borne disease caused by several types of nematode worm, including B. malayi.
[ترجمه گوگل]فیلاریازیس یا فیلاریازیس لنفاوی یک بیماری منتقله از پشه است که توسط چندین نوع کرم نماتد از جمله B malayi ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]elephantiasis یا or لنفاوی یک بیماری ناشی از پشه است که توسط چندین نوع کرم nematode از جمله B ایجاد می شود malayi
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lacteals of villi are part of the lymphatic system.
[ترجمه گوگل]لاکتال های پرزها بخشی از سیستم لنفاوی هستند
[ترجمه ترگمان]The of بخشی از سیستم لنفاوی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Purple: Have depressive effect to motorial, lymphatic system and heart system, the balance of the Potassium inside tenability body, have promote quiet the feeling with love and care other.
[ترجمه گوگل]بنفش: دارای اثر افسردگی بر سیستم حرکتی، لنفاوی و سیستم قلبی، تعادل پتاسیم درون بدن پایدار، باعث ایجاد آرامش با عشق و مراقبت از دیگران شده است
[ترجمه ترگمان]بنفش: دارای اثر depressive به motorial، سیستم لنفاوی و سیستم قلب، تعادل پتاسیم در بدن tenability، احساس آرامش را با عشق و مراقبت دیگر ارتقا دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لنفاوی (صفت)
lymphatic, lymphoid

لنف بر (صفت)
lymphatic

بلغمی (صفت)
stolid, mucoid, pituitary, lymphatic

موجد لنف (صفت)
lymphatic

خلطی (صفت)
lymphatic

تخصصی

[زمین شناسی] لنفاتیک کانال عروقی که لنف (مایعی شفاف که به طور عمده از لنفوسیت ها تشکیل شده است)، را منتقل می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to lymph or a lymph vessel; having a phlegmatic temperament, tending to be calm and sluggish

پیشنهاد کاربران

lymphatic ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: تنابه‏ای
تعریف: مربوط به تنابه/ لنف|||متـ . لنفی
دستگاه لنفاوی ( در سیستم ایمنی موجود است، خود سیستم ایمنی محسوب نمی شود. )
سیستم ایمنی

بپرس