صفت ( adjective )
مشتقات: luxuriantly (adv.)
مشتقات: luxuriantly (adv.)
• (1) تعریف: of plants, growing densely and abundantly; lush.
• مترادف: exuberant, lush, prolific
• مشابه: abundant, fertile, flourishing, luxurious, profuse, rank, rife
• مترادف: exuberant, lush, prolific
• مشابه: abundant, fertile, flourishing, luxurious, profuse, rank, rife
- The tropical forest was luxuriant with broad-leaved plants.
[ترجمه گوگل] جنگل های استوایی پر از گیاهان پهن برگ بود
[ترجمه ترگمان] جنگل استوایی با گیاهان گسترده و انبوه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جنگل استوایی با گیاهان گسترده و انبوه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: marked by luxury, abundance, or ornateness.
• مترادف: abundant, copious, elaborate, fancy, lush, luxurious, ornate
• مشابه: elegant, fine, grand, lavish, magnificent, splendid, sumptuous
• مترادف: abundant, copious, elaborate, fancy, lush, luxurious, ornate
• مشابه: elegant, fine, grand, lavish, magnificent, splendid, sumptuous
- The walls were hung with colorful and luxuriant tapestries.
[ترجمه گوگل] دیوارها با ملیله های رنگارنگ و مجلل آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان] دیوارها با پرده های رنگارنگ و luxuriant آویخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیوارها با پرده های رنگارنگ و luxuriant آویخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: excessively showy or ornate; florid.
• مترادف: florid, ornate, overwrought, showy
• مشابه: baroque, busy, elaborate, excessive, gaudy, rococo
• مترادف: florid, ornate, overwrought, showy
• مشابه: baroque, busy, elaborate, excessive, gaudy, rococo
- The luxuriant bathroom was adorned with a crystal chandelier and fixtures of solid gold.
[ترجمه گوگل] حمام مجلل با یک لوستر کریستالی و وسایلی از طلای جامد تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان] حمام و حمام پر از چلچراغ کریستال بود که از طلای ناب تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حمام و حمام پر از چلچراغ کریستال بود که از طلای ناب تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید